Director*5*

931 158 24
                                    

همین اول معذرت خواهی کنم درگیر خونه تکونی و عید بودم ولی این پارت رو طولانی تر تقدیمتون میکنم
چانیول جذابمون رو بک اپ ببینید


+شت
جونگین و چان به جمع بک سویون و سولار پیوستن از اونجایی که سولار هم ایدل بود جونگین و چانیول رومیشناخت و خب چانیول یه جورایی کراش همه ایدل ها بود می بود که نشناستش
استیو از تو اشبزخونه حال احوال کرد و بعد از چند دیقه با 7تا نوشیدنی اومد توی جمع وقتی نشست رو به جونگین پرسید:
- جونگین شی بالاخره افتخار میدید توی سریال بازی کنید لحنش اصلا تنه امیز نبود اما جونگین از اون جمله ها خوشش نیومد
-دارم روش فکر میکنم اگه اقای اوه درنظر نگیریم موقعیت خوبیه
سهون با این حرف حواسشو جمع کرد
+اقای کیم باید یه سری چیز ها رو روشن کنیم
-اتفاقا برا همین من اومدم اینجا وگرنه صد سال سیا نمیومدم خونت
جمع حواسشون جمع شد میخواستن بدونن قضیه چیه سهون پوفی کشید و شروع کرد
سال پیش من توی بار تو کره بودم ک دختره از ناکجا اباد اومد مواد چپوند تو دهنم
جونگین حرفشو قطع کرد
-انقدر چلوفتی بودی ک نزاری بهت نزدیک شه
+وسط حرفم نپر گوش کن من چه میدونستم مواد تو دهنش نگه داشته من فقط بوسیدمش بعدش دیگه سرگیجه گرفتم و های شدم و طبق شایعات من تو رو بغل کردم و تو بوسیدیم
-نه خیر تو منو بوسیدی
+باشه فقط خفه شو
-داری چرت میگی خو
+هوففف بعد شایعه شد ک با کیم جونگین توی رابطه ام و خب من درگیر درک موضوع بودم که جونگین مصاحبه کرد و خیلی سریع منو متهم کرد در صورتی که حتی منم چیزی نمیدونستم
-خب پای شهرتم وسط بود انتظار داشتی چیکار کنم مثل تو دست رو دست بزارم
+تو میدونستی ک منم از این قضیه بی خبر بودم منو متهم کردی خودت رو تبرعه فقط تویی که معروفی و طرفدار داری و نگران شغلت باید باشی!؟
صدای سهون بالا رفت و جونگین ساکت شد سهون نفسشو بیرون داد
+گفتم دوربین بار روچک کنن دختره رو پیدا کردم اتهاماتی ک بهم زده میشد رفع شد برگشتم اروپا اونجا زیاد براشون مهم نبود ک الان داری اب میخوری یا ن اما تو کره ادمو سرویس میکردن
جونگ به طور نامحسوسی گفت
-ایدل بودن هم تو کره سخته
سنگینی حرفش رو فقط چان فهمید
سهون ادامه داد
+مجبور بودم مثل تو ک خیلی سریع مصاحبه کردی و رفع اتهام کردی منم باید از خودم دفاع میکردم
-اما من به خاطر این اتفاق یک سال و نیمه ک دارم زجر میکشم تو چه میفهمی اخه
+میفهمم و رو این حساب که تو دیگه الان ایدل نیستی به کره برگشتم حتی احتمال نمیدادم با چانیول دوست باشی
چانیول با افتخار گفت
-هم گروهی هم هستیم😌
+فکر نمیکردم بتونی دوم بیاری ولی خیلی خوب از پسش بر اومدی
همینطور که جملشو کامل میکرد دستشو رو شونه جونگین گذاشت
سویو ن ک فضای سنگین رو احساس کرد گفت:
- استیو غذا چی شد خیلی تشنمه
چان و جونگین و سولار همینطور سهون شروع به خندیدن کردن سولار هاج و واج بهشون نگا کرد
-چیه!!!؟
بک که همچنان غرق کراش جذابش بود گفت
-بجای کلمه گشنه گفتی تشنه تو ک نمیتونی همون امریکایی حرف بزن حرف زدن به کره ای بلد نیستی حرف نزدن ک بلدی
-یااا بکهیونی چرا تخریبم میکنی بعد هم با حالتی زار از جاش بلند شد دنبال استیو راه افتاد تا به غذا ها ناخونک بزنه بعد از چیندن میز و صرف غذا بکهیون کنترل رو گذاشت رو میز بلند گفت
- همه جمع شید ببینم
سویون و چان ک داشتن میز و جمع میکردن چون اخرین نفر بودن ک غذا شون رو تموم کرده بودن و خب این شرط خود سویون بود حواسشون رفت پیش بک و سریع تر ظرفا روشستن سویوبه شوق این که سوغاتی قراره بهش بدن چانیول به خاطر اینکه اگه ظرفا رو تند مفی نمی کرد تا بزاره تو سینک جلوی سویون سویون فرار میکنه خودش باید تنهایی ظرفا رو بشوره چون سویون پشت سر هم میگفت بجنب چانیول شی بجنب
به گفته بک همه دور میز نشستن فقط سهون بود ک رو دورترین مبل نشسته بودو سعی داشت بقیه روایگنور کنه ک وقتی بک گفت ک به همه میگه چرا کارگردان شده با کلافگی به سمت میز رفت کنار جونگین و سویون نشست و صدای سویون بلند شد
-یاااا این همه جا چرا اینجا میشینی
+خواهر عزیزم داری قورتش میدی من برا سریالم میخوامش
جونگ خندش گرفته بود
+مثل اینکه خوشت اومده
سهون رو به جونگین گفت ک جونگین با خنده گفت
-کی بدش میاد دوتا شخصیت جذاب سرش دعوا کنن
جونگ خودش تازه فهمید چیگفته اما خودشو نباخت دوباره یه خنده ریز کرد
بک کنترل رو چرخوند
سولار ک از بعد شام چیزی نگفته بود خیلی متین و اروم گفت
-احیاناً نباید بطری باشه
بک پوکر بهش نگاه کرد
-بطری از کجام بیارم
چان گفت
رو کابینت بطری های سوجو بود
سویون از موقعیت استفاده کرد و دوید تو اشپزخونه با پلاستیک سوجو و یه مقدار مزه برگشت
جرعت حقیقت بدون سوجو نمیچسبه اولین بطذی رو کی تموم میکنه
بکهیون ک به خاطر جا به جایی سولار ک کنار سویون بشینه چان بهش چسبیده بود و قرمز شده بود بطری رو چنگ زد و یه نفس سر کشید

صدای سهون در اومد چون میدونست دوست دیونش بد مسته
+یاااا بک زیاد نخور من حوصله ندارم واقعا حوصله ندارم
بک قیافشو براش کج کرد
-مگ فقط تو اینجایی ک دستمو بگیری این همه ادم نگاهش رو دور جمع چرخوند و روی چان چند ثانیه ثابت شد بعد بطری خالی رو رو میز خوابوند و چرخوند
-بیاید شروع کنیم امل بازی نداریم بعد از انتخاب دوتا حقیقت پشت هم جرعت داریم
بطری روی خودش و سولار کج وایساد
سولار گفت
-کی میپرسه
سویون سریع رو میز خم شد و گفت سر بطری رو به توعه پس بک میپرسه تو جواب میدی
-جرعت یا حقیقت
<حقیقت
-لباس زیر پوشیدی یا ن
صدای پسرا بالا رفت
-خفه شید گفتم امل بازی نداریم
سویون ک دونه دونه به همه یه بطری سوجو میداد گفت
-بیخیال سولار ما قراره بهم نزدیک تر شیم و رفیق شیم
<پوشیدم
سویون ک کنار بطری مزه ها رو گذاشت بطری رو چرخوند روی استیو و بک افتاد
استیو باید میپرسید
..........
چند دور چرخید و خب وقتی بطری ب بک و سویون میوفتاد همه عزا میگرفتن چون فقط اون دوتا کارای عجیب غریب میخواستن سهون ک خواست پاشه ک بطری سرش بهش افتاد تهش روبه بک بود یه دونه زد تو پیشونیش و گفت
+حقیقت
بک یکمی مست شده بود حرفاش کشیده شده بود و تقریبا داشت میرفت تو بغل جان بماند ک سویون برا جرعت بک بهش گفته بود 19دقیقه روی پای چان بشینه بک هم گل از گلش شکفته بود و خیلی راحت تو بغل چان لم داد و خودشو به گردنش مالید
بک با قیافه شیطنت امیزی گفت
-سولار و چان حقیقت و انتخاب کردن الان فقط یه انتخاب داری ادنم جرعته
سهون سریع بلند شد
انده من دیگه بازی نمیکنم شب بخیر
داشت میرفت ک دستش گرفته شد
جونگین یه سکسکه کرد و گفت
-خرابش نکن این دور اخره
سهون به چشمای قهوه ای روشن پسر مست روبه روشن نگاه کرد دوباره نشست
بک خیلی بلند و کشیده گفت
جونگ رو ببوس اونم از لب مثل سولار اسگل نشو که گونه استیو رو بوسید
سهون سوجو خورده بود اما مست نشده بود اون تو امریکا شامپابن و مشروب های زیادی خورده بود اما با خوردن اونا هم مست نمیشد حالا تو هوشیاری باید جونگینو میبوسید پوف که کلیشه ای و مسخره اونا قبلا انجامش داده بودن حتی یه عکس فاکی هم ازش داشتن سهون هیچ ایده ای درمورد اولین بارش با جونگ نداشت
میبوسیدش و یه دردسر رو گردن میگرفت یا....
خب خیلی بد خورد تو ذوق بک چون سهون بلند شد شب بخیر گفتو رفت تو اتاقش

صبح جونگین با سردرد بدی از خواب بیدار شد اما تو خوابگاه خودشون نبود سرش رو که چرخوند سهون روبا موهایی فر شده توی چند ثانتی صورتش دید اومد داد بزنه ک یهو یادش اومد دیشب پیش بکهیون و چان خوابش برده بود ک از خواب بیدار میشه میاد تواتاق سهون و تو بغل سهون میخوابه پس بی سر صدا سعی داشت از تخت پایین بره همین که پاش به زمین رسید بلند شد که بره بیرون ملحفه تخت بهش گیر کرد با کله خورد زمین بعید بود با اون صدایی ک ایجاد شد سهون هنوز خواب باشه
سهون همون موقعه ک جونگین اومده بود تو بغلش از خواب بیدار شده بود اما خوابش خیلی مهم تر از دهن به دهن شدن پسر برنزه بود حالا هم که سهون رو به طور خیلی داغونی از خواب بیدار کرده بود لازمه بگم ک خوابه سهون از وعده غذاییش براش مهم تره حتی از اب البته خودش اینجوری معتقده سهون اخماشو تو هم برد و زیر لب گفت چلفتی
بعد هم رفت دستشویی بیرون اتاق و جونگین هنوز پخش زمین بود

باز هم معذرت میخوام برای بد قولیم 🙏🏻
دوستان اگه نطر بدید خوشحال میشم انتقاد پیشنهاد اشکالاتم رو بهم بگید اصلاح کنم اگر جایی کم و کسری داره بهم بگید ممنون

کارگردانDirectorTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang