کارگردانDirector

Director* 38*

بعد از اینکه هواپیما فرود اومد بک هماهنگ کرده بود ک برای چانیول هتل بگیرن بعد هرکدوم برن سراغ خانواده اشون

چانیول یکم استرس داشت
قبلا برای کنسرت هاشون امریکا اومده بود اما همیشه با منیجر و بقیه اعضا بود الان تنها بود

وقتی خواستن از فرودگاه خارج بشن دردسر شروع شد یه سری از مردم چانیول رو شناختن و شروع کردن عکس گرفتن درسته سویون به موقعه تونست تاکسی پیدا کنه تا از فرودگاه دور بشن اما عکساشون حالا پخش شده بود

بک نگاهی به چانیول ک استرس وار پاشو تکون میداد کرد دستشو روی پای چانیول گذاشت

سویون داشت با سهون حرف میزد باید خیلی سریع اطلاع رسانی میکردن که اتفاق خاصی نیوفته

سهون سعی کرد به سه تاشون اطمينان بده ک اتفاقی نمیوفته و با استیو هماهنگ میکنه ک همین الان خبر رسانی کنند برا برگذاری یه سری از بخش های فیلم رفتن امریکا

سویون بعد از اتمام تماسش با سهون به سولار زنگ زد

سعی کرد تا حدودی یه تاریخ به سولار بده تا فعلا یه سری چیزا رو مشخص کنن
نمیتونست قطعی بگه که کی برمیگرده چون نمیدونست پدر مادرش راحت میزارن برگرده یا باید با کامی تلخ برگرده کره

در هر صورت سویون برمیگشت تا وقتی داداشش کره بود سویون هم همونجا میموند

رسیدن دم هتل بک رفت داخل تا هماهنگی های لازم رو انجام بده

سویون رو به چانیول گفت
<هی اتفاقی نمیوفته

گوشیش رو ارود بالا
<ایدی استیو رو برات فرستادم میتونی از خبر های توی کره مطلع بشی

×ممنون سویون شی
سویون سری تکون داد برگشت تا روی صندلی جلو بشینه ک چیزی یادش اومد
<راستی موفق باشی
چانیول قیافه متعجب به خودش گرفت
×درمورد چی؟
<خانواده بکهیون
<انگاری قصد بکهیون جدیه پس مطمئن ام ک ولت نمیکنه توهم هواش رو داشته باش

چانیول سری به تایید تکون داد
سویون دستاشو اورد بالا و مشت کرد
<فایتینگ

بک خودشو رسوند لب پنجره
~چان امشب رو هتل بمون فردا ظهر میام بریم خونه ی ما

انشگتش رو تاکیدانه اورد بالا
~فقط حواست باشه بیرون نیای چون الان کل امریکا فهمیدن پارک چانیول امریکا ست

~و اینکه میتونی توی حیاط هتل بچرخی ولی برای وعده های غذایی تماس بگیر بیارن توی اتاقت

~همینطور از اجتماع دوری ک...
×بکهیون حواسم هست اروم باش

بکهیون نگاهی به چشمای براق چانیول انداخت
~تا فردا دلم برات تنگ میشه یودا
چان خنده ای کرد
از تاکسی پیدا شد بل بوی(خدمتکاری ک چمدون ها رو حمل میکنه) چمدونش رو تو دستش گرفته بود
به اتاقش راهنماییش کرد