Director*1*

2.2K 264 20
                                    

-سهونا مطمعنی میخوای بری کره ؟نمیشه همینجا فیلم برداری کنی !اخرین بار که رفتی کره اوضاع جالب نبود اون پسره..

+فک کنم بهت گفته بودم نمیخوام حتی بهش اشاره بکنی سویون درک کن پارک برای نقش این سریال خیلی مناسبه نمیتونم از دستش بدم

-خب من میرم بهش پیشنهاد میدم و ازش میخوای که بیاد اینجا !هوم؟

سهون مردد بود اون دختر چیزی درمورد عرصه ای که سهون توش مانور میداد نمیدونست ممکن بود از پسش بر نیاد و خب تجربش توی کره چندان جالب نبود که علاقه ای به برگشتن به اونجا داشته باشه
این که بری یه بار و مست شی و صبح فردا شایعه درست کنن که کارگردان معروف اوه سهون با یک پسر روهم ریخت هیچ جایی برای برگشت به اون کشور شوم نداشت و خب سهون تو شوک این خبر بود که اون پسری که احتمالا طبق اون شایعه ها پارتنر سهون بود شروع به تهدید کردن و اعتراض کرد
فلش بک

اون پسر کوچولوی برنزه از دور هم میشد تشخیص داد که یه استریت به تمام معناس و از طرف خانوادش تحت فشار قرار گرفته و باید یه جوری این شایعه مسخره رو جمع و جور کنه به هر چیزی چنگ میزد تا از این باتلاق گی بیرون بیاد عصبی بود براش مهم نبود طرف روبه روش یه کارگردان مغرور و با اصلاته یا رئیس جمهور فقط میخواست که این مشکل حل بشه .
از طرفی سهون توی شوک بود امکان نداشت که مست کنه به این شدت، خودش یادش میومد که کم خورده اما از یه جایی به بعد رو یادش نمی اومد کلافه شده بود پای شهرتش در میون بود کارش رو دوس داشت چون توش بهترین بود اما حالا چی؟!

سهون شخصیت خونسردی داشت تقریبا از همه مشکلات بر میومد؛ اما این یه مشکل با توجه به پسر برنز روبه روش خبراتی که تند و تند پخش میشد و موبایلش که پشت سر هم زنگ میخورد امکان تصمیم گرفتن رو ازش گرفته بود

پسر کوچیک تر حالت سهون رو میدید سهون خشک شده بود همین باعث شد که جونگین از موضع اش پایین بیاد و با تن اروم تری از سهون بخواد که این مشکل رو حل کنه

- ببین میدونم شوکه شدی باشه حتی برا منم این قضیه فاکی شوکه کننده بود اما لطفا یه کاری بکن من به وضوح یادمه که اومدم توی بار ولی به هیچ عنوان به تو نزدیک نشدم حتی تو رو ندیدم نمیفهمم چه جوری صبح تو بغلت بودم ولی مطمئنم هیچی بینمون نبوده

سهون کم کم داشت درک میکرد اما تحمل وزنش روی پاهاش خیلی سخت بود روی زانوهاش افتاد از حالت چهرش هیچی مشخص نبود حرفه اش درخطر بود در اون لحظه هیچ اهمیتی به پسر روبه روش نداد فقط درحال فک کردن به این بود که چطور قضیه رو فیسله بده جونگین رو کنار زد به دستیارش زنگ زد و ازش خواست ک دوربین بار رو چک کنه به خودش مسلط شد باید میرفت هتلی که رزرو کرده بود جونگین رو با اون حال وسط اتاق تنها گذاشت .

سهون خبرا رو چک کرد یه عکس از خودش و پسر برنز بود که دستاش و دور کمرش حلقه کرده بود و میبوسیدش ،فاک حتی جا نداشت که ردش کنه یه لحظه شقیقش تیر کشید سعی داشت با فشردنش ارومش کنه داشت یادش میومد دختری که روی پای سهون نشست و از بین انگشتاش ماده سفید رنگی رو بین لبهاش گذاشت و بعد سهون با اون لبها بوسیده شد تمام تنش گر گرفت خون توی رگهاش به سرعت حرکت میکرد به سمت مغزش دختر رو از روپاش حل داد اما بعدش توان صحبت نداشت سست شده بود انگاری امپول بی حس کننده بهش زده بودن نفس کشیدن براش سخت شده بود و پلکاهاش رو هم افتاد .

خب سهون موضوع رو فهمید طبق معمول رقبای کاریش که به طور خاصی باهاش دشمن خونین شده بودن نقشه کشیده بودن که سهون رو پایین بکشن به دستیارش زنگ زد

-بله قربان!

+بیا هتل میریم ازمایشگاه

-چرا چیزی یادتون اومده؟

+منظرتم

تلفن رو قطع کرد اما همون لحظه رگبار اخبار رو صفحه گوشیش نمایان شد کیم جونگین ایدل کره ای ادعا کرد که اوه سهون به اون مواد داده و او درحالت عادی نبوده که اون اتفاق افتاده و از تمام طرفدارهاش عذرخواهی کرد

بوم!

سهون دوباره خشک شده بود ،چی میگفت اون هرزه سهون حتی خودش یادش نمیومد که چی شده چطور میخواست به اون مواد بده و گولش بزنه اون حتی لیاقت ایدل بودن رو نداشت چطور به همین راحتی دروغ گفته بود و سهون رو متهم کرده بود اعصابش خیلی خورد شده بود مینهو صداش زد

-قربان سوار شید مثل اینکه خبر جدید رو خوندید تمام طرفدار های اون میخوان ک شما رو بکشند قبل از اینکه کسی ببینتتون سوار شید

سهون سوار شد اما هنوز تو شوک بود دوتا شوک تو یه روز برای سهون اصلا تاکید میکنم اصلا خوب نبود

-قربان کجا برم؟

+برو بهترین ازمایشگاه سئول

سهون با برگه تو دستش جلوی خبرنگار ها حاضر شد پوزخند و پرستیژ همیشگیش بلند و رسا گفت :

+ایدلی که اومدید به خاطرش من رو تیکه تیکه کنید دروغ بهتون گفته این جواب ازمایش منه توی خونم مخدر با دوز بالایی دیده شده

یه خبرنگار پابرهنه پرید وسط حرف سهون:

- این مدرک نمیتونه ثابت کنه که شما از همین مخدر به اقای کیم ندادید تا شب رو با اون بگذرونید با توجه به اینکه شما گی هستید
سهون باز هم پوزخند زد فلشی که مینهو بهش داده بود رو بالا اورد

+دوربین مداربسته نشون میده که راس ساعت ۸:۴۰دقیقه مخدر به بدنم منتقل شده و توی ساعت ۹:۰۰ کیم جونگین کنارم میشینه

خبرنگارها نا باور به فلش توی دست کارگردان نگاه میکردن اون فلش به این معنی بود که کیم جونگینِ ایدل دروغ گفته فقط برای اینکه طرفدارهاش رو ازدست نده
۹۴۳ کلمه 🤗✌🏻

کارگردانDirectorWhere stories live. Discover now