کارگردانDirector

Director *30*

بکهیونی تو این عکس خیلی دلبره🥺😍

سهون وقتی با وی وی رفت بالا چیزی از سویون نپرسید خرسیش بهش نگفته بود پس از سویون هم نباید میپرسید فقط باید بیخیالش میشد

اما تمام شب ذهنش پیش اتفاقات خونه ی جونگین مونده بود نمیتونست بخوابه

کم کم نور افتاب افتاد روی پارکت ها سهون حاضر شد تا بره سر فیلمبرداری

فیلمبرداری تموم شد

از شانس سهون امروز خیلی خوب سکانس ها رو گرفتن و خیلی زود فیلمبرداری تموم شد
و سهون اینو نمیخواست

نمیخواست تایم فیلمبرداری تموم بشه و با جونگین درمورد دیشب حرف بزنه اصلا نمیخواست

حس بدی داشت چه جوری میتونست بپیچونه
برگشت بره سمت واگن بازیگر های فرعی
که دید یه ون قهوه اومد توی محوطه
احتمالا کار دوست جونگ تمین بود

لبخندی زد احتمالا جونگین خیلی خوشحال بشه

دستیار فیلمبردار نزدیک ترین فرد بود بهش گفت ک اقای کیم رو از وجود ون حمایتی قهوه با خبر کنه

جونگین به محض دیدن ون قهوه زنگ زد از تمین تشکر کرد و بعد هم عکسشو اپدیت کرد و توی اینستا هم تشکر کرد

به سهون که روی صندلی کنار دوربین فیلمبرداری نشسته بود نگاه کرد سهون داشت نگاهش میکرد لبخندی زد و به احترام سری تکون داد

جلوی بقیه باید محتاط میبودن توی خفا میتونست توی بغل سهون غرق بشه

اما الان نمیتونست چون باید میرفت کمپانی و از اونجا برن سالن تبلیغات تا بتونن برای برندی ک تازه امروز صبح قرارداد بسته بودن رو فیلمبرداری کنن

وقتی داشت میرفت سوار ماشین جونا بشه نگاهش به سهون افتاد ک توی ائودیش نشسته بود یه لحظه گوشیش رو اورد بالا به معنیه "گوشیتو نگاه کن"

جونگین دکمه پاور گوشیش رو زد سهون بهش پیام داده بود
+کارت تموم شد بهم بگو بریم کافه خواهرت ماشینو ک بهش دادی میرسونمت خوابگاه

جونگین نگاهشو اورد بالا چشمش به چشمای منتظر سهون افتاد
تایپ کرد
_احتمالا فیلمبرداری طول بکشه برو خونه استراحت کن بهت پیام میدم

و بعد هم استیکر بوسی فرستاد و ماشینو روشن کرد و راه افتاد

از دیشب هر چقدر فرار کرد از تعریف کردن اتفاقات دیشب امشب دیگ باید حرف میزد

باید به سهون میگفت

چیز خاصی ک نبود، این عادیه ک مادرش براش قرار از پیش تعیین شده گذاشته بود البته با حضور خودشون سهون میدونست ک جونگ گی عه پس مشکلی نبود

سهون باید بهش اعتماد میکرد چیزی نشده یه مهمونی بود ک جونگین توی عمل انجام شده قرار گرفت