Director*7*

761 132 28
                                    

درمورد فیلم نامه میخواست حرف بزنه اما اون نقش دومه زیادم سخت درواقع فقط باید کارایی رو انجام بده ک تو روز مرش انجام میده دوست چانیول بودن شماره جونگین رو گرفت

- هی باید یه چیزی بهت بگم اینجا ک نوشته و دستش را میگرد و لبانش لبان دخترک را لمس میکند و من نیستم من نمیتونم یه دخترو ببوسم خنگی ناسلامتی ایدلم قرارداد و لغو کن

+جونگین یه نفس بگیر چه خبرته به توپ بستی منو کاری نداره که اون قسمتو حذف میکنی...

صدای جیغ لاستیک ها روی اسفالت اون گربه فاکی اون وسط چی میخواست دیگه همینمونده بود تا بزنه بهش بهونه های بی ربط پسره برنزه هم روی نروش بودخب خب چی از این بدتر که عصبانیتشو سر ماشین خالی کنه.
+جونگین میام خوابگاه حرف میزنیم

و بعد بدون اینکه مهلت جواب دادن به جونگین بده تلفن رو قطع کرد پاشو رو گاز فشار داد مقصدش مشخص بود پس چه نیازی داشت که با سرعت کم برونه

آئودی نوکمدادی سهون جلوی خوابگاه پارک شد منتظر جونگین موند
و خب سهون هیچ وقت حتی به ذهنشم خطور نمیکرد جونگین برنزه رو توی لباس پشمی قهوه ای ک روی کلاهش دوتا گوش خرسی داشت ببینه

(عکسشو گذاشتم بک اپ جونگین خرسی 🥺😍کیوتم)

تمام مدتی ک جونگین نشست تو ماشین احساس معذب بودن میکرد محض رضای خدا یه کارگردان گی تمام مدت بهت زل زده انگاری داره سکسشون رو تصور میکنه و خب تحمل جونگین فقط تا همونقدر بود

-یاا چه مرگته اینجوری بهم زل نزن زیرلب گفت انگار که لختم

+جونگین باید بهت بگم لباست مسخره ترین چیزیه ک تا به حال دیدم مگه توبچه ای فاک فقط آب‌نبات و بادکنک کم داری اینجوری میخوای بازیگر من باشی

-بازیگر تو! چرا بازیگر تو؟ این دیگه چیه
سهون دستشو کوبید تو پیشونیش استارت زد

+جونگین منظورم بازی کردن تو فیلمم بود چت شده همه چیرو داری به خودت میگیری بهونه ی بی ربطت و قصدت برای کنسل کردن قرار داد

یه نگاه معنی دار به جونگ کرد

+ببین میدونم به خاطر برخورد اولیمون معذبی ولی مگه من پیشنهاد ازدواج دادم که میخوای طفره بری فقط قراره تو فیلمم بازی کنی اونم نقش دوم... واقعا درک نمیکنم فکر میکنم زیاوی حساسیت نشون میدی... Take it easy

-خودمم میدونم بیش از حد حساسیت نشون میدم شایدحق با لی هیونگه

بعد از چند دیقه سکوت

-نظرت چیه یکم باهم وقت بگذرونیم؟

سهون با ابرو های بالا رفته (همون مدل ابروی سهون که میم شده برا خودش)

+شوخی میکنی؟ تو همونی بودی که دو یقه پیش بهونه میگرفت؟!!

-باشه ببین لی هیونگم گفت این نوع احساسی که من دارم یه حالت دفاعیه چون دفعه قبل اتفاقات بد بعد از دیدن تو افتاد مغزم اینجوری برداشت کرده که همیشه قراره با تو اتفاق بد بیوفته و راه حل حذف این احساس هم اینه که مدت زمان بیشتری با توبگذرونم تا بفهمم واقعا کی هستی وجودت تو زندگیم خوبه یا بد
وقتی حرفا جونگ تموم شد سهون که به مقصدش رسیده بود با ابرو اشاره به بیرون کرد و کمربندش رو باز کرد

کارگردانDirectorDove le storie prendono vita. Scoprilo ora