کارگردانDirector

Director *29*

_این عکس چرا دست توعه؟

_توهم اونجا بودی

سهون نوچی گفت و ساکت موند
_هونننن بگو دیگه
+از بکی خریدمش خیلی هم گرون
_خریدیش؟ ینی چی!
یاد اون موقعه ای افتاد که بکهیون این عکسو نشونش داد و سهون هرکاری میکرد این عکسو بهش نمیداد دستی تو موهای مشکیش کشید و براش شرط گذاشت سهون هم مجبور شد تایم چان رو خالی کنه و فیلمبرداری رو کنسل کنه و همه عوامل رو بفرسته خونه ک بتونن باهم وقت بگذرونن تا بتونه اون عکس جونگین رو داشته باشه اما می ارزید

_هون باورم نمیشه تو همچین کاری کردی

_حالا بک اینو از کجا اورده بود

+اون روز دیده بود ک یکی از اعضا داره ازت عکس میگیره بهش اسرار کرده ک اینو بریزه تو گوشیش فکر نمیکرد ک اینجوری بتونه از عکست استفاده کنه فقط چون سرفا خیلی خوشگل شده بودی گرفته بود عکسو

_هوم راستی چرا موهاشو رنگ کرد رنگ روشن بیشتر بهش میومد
+برای جلب توجه ی چانیول هیونگت
_اها

+جونگ فردا کجایی؟
_فردا نمیدونم بزار گوشیمو چک کنم

این عادت جونگین بود تمام برنامه هاش رو توی گوشیش مینوشت

توی گوشیشو چک کرد فردا باید میرفت خونه مادرش
_امم نه باید برم خونه مادرم فردا 15ام عه

+که این طور میخواستم شب و پیشم بمونی ولی انگار نمیشه

جونگین خجالت زده دستی به گردنش کشید

+وقتی اینجوری میکنی چه جوری انتظار داری من درست رانندگی کنم کیوت من

_پس چرا انقدر راه طولانی شد
جونگ داشت حرفو عوض میکرد

نزدیک خوابگاه سهون ائودیش رو نگه داشت جونگ قبل این که پیاده بشه بوسه ای رو گونه سهون کاشت
_منم دلم برات تنگ شده تو این هفته قول میدم وقت خالی پیدا کنم پیشت بمونم

بعد هم سریع پشت در غیب شد

جونگین طبق عادتش با ظرف شیرینی وارد خونه شد
_ مامان نونا کوشید هر دفعه من باید دنبالتون بگردم یه دقعه ازم استقبال بکنید چی میشه

خواهر جونگین با ذوق اومد دست جونگینو کشید
>دادو بیداد نکن مهمون ویژه داریم بیا بدو

جونگینو کشید سمت سالن پذیرایی

جونگین خشک شده بود

سویون اینجا چیکار داشت
سویون هم با دیدن جونگین هنگ کرده بود
ولی سریع تر از جونگین سلام کرد و احترام گذاشت

مادر جونگین وقتی دید پسرش ساکت مونده گفت
>جونگ پسرم سویون شی داره بهت سلام میکنه

_اه سلام

جونگ خشک شده نشست روی مبل ینی چی؟ چرا سویون اینجاست؟ چرا هر دفعه به جونگ نگاه میکرد خجالت میکشید