Sea's whisper [L.S | Z.M]

[Part 57] Make one wish

Listen to Live like legends by Ruelle

➖➖➖

مبارزه با موجوداتی که توسط زمزمه ی دریا خلق شده بودن،سخت تر از چیزی بود که انتظار میرفت. اگرچه تعداد اونا محدود بود اما با این حال هربار که به دست نابودی سپرده میشدن،تولد دوباره صورت میگرفت گویا جاودان بودن.

هری داشت از مبارزه خسته میشد و همینطور زین که برای محافظت از لیام ایستاده بود هم برای ادامه کند تر پیش میرفت.

سباستین با تعداد بیشتری در نبرد بود و کمک خواستن در چنین شرایطی منطقی به نظر میرسید چراکه نیمی از افراد بیهوش و باقی هم درگیر نابود کردن اسکلت های متحرک بودن.

سم ضربه ای به اسکلت مقابلش کوبید و اون موجود درحالی که دو نیم شده بود روی زمین افتاد اما این شکست موفقی بود. سم به خوبی میدونست اخر این جنگ بی پایان به شکست ختم میشه پس باید به دنبال چاره ای میگشت.

-باید هوشمندانه تر عمل کنیم....وگرنه از بین میریم

سم به نزدیک ترین فرد که کنار خودش داشت،نایل گفت درحالی که چشمش در انتظار بلند شدن هر کدوم از اسکلت ها بود.

-فکری داری؟

-این موجودات تحت کنترل زمزمه ی دریا هستن...پس باید کسی که کنترلشون میکنه رو نابود کنیم!

سم در پاسخ به سوال نایل گفت و اون پسر نمیتونست مخالفت کنه. زمزمه دریا پیروزمندانه شاهد این مبارزه بود پس اون موجود عظیم الجثه هم از پایان خبر داشت.

-پس باید زمزمه ی دریا رو نابود کنیم...هیچ ایده ای داری چطوری؟

نایل دوباره پرسید و اینبار کمرش رو به کمر اون دختر چسبوند درحالی که شمشیرش هرلحظه انتظار بلند شدن دوباره اون جسم های مرده رو میکشید.

-نه نمیدونم!

سم عاجزانه پاسخ داد چراکه هیچ نقشه ای در ذهنش نداشت و این اولین باری بود که ذهنش انقدر بسته و تهی از هر نظر بود.

-بجنب یکم فکر کن....تو اون کتاب کوفتی باید یه چیزی برای کمک بوده باشه!

نایل با صدای بلندی نهیب زد و سم بار دیگه خط به خط کتاب رو در ذهن گذروند.

-تمام چیزی که گفته بود...این بود که زمزمه ی دریا محافظ الماسه و اون الماس همه ی دارایی هست که داره فکر....

شکل گیری نظریه ها باعث شد که حرفش رو نیمه تموم رها کنه. تمام دارایی اون موجود الماس روی پیشونیش بود،تنها دلیلی که یه نگهبان میتونست زنده باشه!

-باید الماسو ازش جدا کنیم!

سم با صدای بلندی گفت و جرقه ای که زد افکار نایل رو شعله ور کرد.