[Part 17] Is this end or just a start?

3K 788 962
                                    

هنگامی که انگشتان دست زن دریا مثل طناب هایی به سوی زین و نانا حمله ور شد،زین به سرعت نانا رو به سمتی هل داد و خودش هم سمت دیگه ای پرید که موفق شد از دست اون زن قسر در بره.

زن دریا نیم نگاهی به نانا انداخت و مسیرش رو به سمت زین سوق داد. زین وحشت زده با کمک آرنج هاش خودش رو روی زمین عقب کشید.

زن یکی از پاهاش رو سینه ی زین کوبید و اون پسر رو از حرکت باز داشت.

زین از درد ناله ای کرد و با دو دست مچ پای اون زن رو گرفت تا اونو کنار بزنه ولی قدرت زن دریا بیشتر از زین به نظر میرسید.

نانا که حالا بچه شیری بود پای دیگه ی زن دریا رو گاز گرفت که باعث شد اون زن جیغ بکشه و ناپدید بشه.

زین به سرعت از جا برخاست و اطراف رو بررسی کرد اما هیچ نشونی از اون زن نبود.

- نانا ازم دور نشو!

زین همونطور که نفس نفس میزد گفت و با چشم به دنبال سلاحی برای دفاع از خودش گشت ولی از بدشانسی هیچ چیز به درد بخوری نبود. تمام خدمه همه ی سلاح ها رو با خودشون برده بودن.

نانا تبدیل شد و پیراهن زین رو در مشتش فشرد تا از اون پسر جدا نشه. چهره ی وحشتناک اون زن باعث میشد تا هفته ها کابوس ببینه.

سکوتی که در اتاق ایجاد شده بود هم زین و هم نانا رو میترسوند،هیچکدوم هیچ ایده ای نداشتن که با چه موجودی طرفن،چطور میشه اون رو از بین برد،نقطه ضعف یا قوتی ازش پیدا کرد.

زن دریا پشت اون دو نفر ظاهر شد از پشت لباس نانا گرفت و اونو عقب کشید. جیغ بلند اون دختر باعث شد زین با وحشت بچرخه و به زن دریا که حالا نانا رو در چنگال خودش اسیر کرده بود،زل زد.

اون زن برگشت و به سمت دریا حرکت کرد،میخواست تا نانا رو همراه خودش به دریا ببره!

زین بدون اینکه بخواد فرصت رو با فکر کردن بکشه تا به اون دختر رو از دست بده،خم شد و اولین چیزی که به دستش رسید رو برداشت.

بی توجه به بی مصرف بودن چیزی که در دست داشت،با سرعت به سمت زن دریا دوید و روی کمر اون زن پرید؛پاهاش رو به سختی دور کمر زن حلقه زد و با یکی از دستش گردن زن دریا رو چسبید‌.

با پارچ آب مسی که در دست داشت به سر زن ضربه زد.

زن دریا فریاد کشید و برای بار دوم غیب شد که زین با شدت زمین خورد.

نانا به سمت اون پسر دوید و روی دو زانو کنار اون پسر نشست. از ترس دستای اون دختر آشکارا میلرزید و پاهاش سست شده بودن.

وحشت تمام درد که در اندام زین پیچیده بود رو به سرعت از بین برد که موجب شد اون پسر به سرعت از جا بلند بشه و پارچ آب رو برداشت تا به عنوان سلاح ازش استفاده کنه.

Sea's whisper [L.S | Z.M]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora