•I see: surprise!!!!• (13)

1K 268 46
                                    

هیجان زده به پلاک اپارتمان نگاه کرد و بعد نفس عمیقی که کشید دستشو روی ایفون گذاشت و زنگ واحدی که توی ادرس بود رو به صدا در اورد.

"اومد اومد اومدددددد"

فلیکسی که چند دقیقه ای میشد که بخاطر تماس مینهو و بعدش چانگبین جهت اطلاع اینکه دیر میرسن دپرس شده بود با شنیدن صدای ایفون هیجان زده از جاش بلند شد و به سمت ایفون رفت و برش داشت.

"هیییی سونگیییی"

قیافه ی خندون جیسونگو دید.

ریموت در رو زد.

"بیا بالا طبقه ی پنجم"

و با شنیدن باشه گوشی ایفون رو روی دستگاهش گذاشت و درو باز کرد و با پاهاش روی زمین ضرب گرفت.

هیجان زده به اسکرین عدد اسانسور نگاه میکرد با دیدن عدد پنج ذوقش چند برابر شد.

لاخره در اسانسور باز شد و جیسونگ از اسانسور پیاده شد.
"یووووو بروووو"(Bro)

جیسونگ که از صدای بلند فلیکس که بشدت هیجان زده دیده میشد خندش گرفته بود خندید.

"هی.."

فلیکس از جلوی در کنار رفت‌ و تند تند تعارف زد.
"بیا داخل، خوش اومدی وای خیلی خوشحالم اومدی!!"

معذب خندید و تشکر کرد و فلیکس به معذب بودن پسر توی دلش خندید و دستشو روی کمرش گذاشت و به سمت داخل هلش داد.

"خجالت نکش بیا داخل"

جیسونگ کفش هاشو در اورد و مودبانه وارد خونه شد. خونه یه تم مشکی سفید داشت، کاناپه ها مشکی بودن و بیشتر وسایل سفید. در کل بشدت خونه ی گرم و بامزه ای بود.

فلیکس به سمت اشپزخونه رفت تا از قهوه ای قبلا دم کرده بود برای مهمون اولش بریزه.

جیسونگ قدماشو به سمت کاناپه ها حرکت داد و با دیدن اینکه کسی بجز اون دونفر اون خونه نیست نگران پرسید.
"من خیلی زود اومدم یا بقیه دیر کردن؟"

"نه بقیه دیر کردن، هیونجین با مینهو هیونگ رفته کارای دانشگاهشو راست و ریز کنه، چانگبینم باهاشون رفته پروژه تحویل بده، راحت باش بشین"

روی کاناپه ی مشکی رنگ نشست و خونه ارو نگاه میکرد. روی دیوار پر از نقاشی های رنگ روغن بود. چیزی جیسونگ بعد از موسیقی واقعا بهش احترام میزاشت.

"فکر کنم فقط من دانشگاهم مونده"

فلیکس اینبار با سینی ای که توش دوتا قهوه بود برگشت و به جیسونگ تعارف زد.

I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt