این یه اسپیشاله که انگار صحنه های عای سی لاو مثل یه فیلم برداری ان و شاپل پشت صحنه هاش میشن.
****
"بیب، میگم امروز میتونیم بریم پارک؟"
نگاه متعجب مینهو به سمتش برگشت.
این اولین باری بود که با لفظ "بیب" صدا زده میشد و این اون لحظه بنظرش سوییت ترین چیز دنیا بود..."چیگفتی؟"
جیسونگ تکرار کرد.
"گفتم بریم پارک"
"نه قبلش"
پسر با تعجب پرسید.
"بیب؟"
قیافه ی مینهو تو اون لحظه واقعا دیدنی بود. حس میکرد بدنش اتیش گرفته و سرخ شده. حدودا یه ماهداز قرار گذاشتنشون گذشته بود و اون هنوز به اینطور چیزا عادت نداشت و خب اینکه جیسونگ سریعتر با قرار گذاشتنشون کنار اومده بود و مثل یه پارتنر عادی رفتار میکرد نه مثل مینهویی که همیشه ی خدا یا خجالت میکشید یا یهو پنیک میکرد.
"چرا قیافتو اونطوری میکنی؟"
"م-میشه دوباره تکرار- ببخشید!!!"
مینهو با دیدن قیافه ی جیسونگ که داشت ادا در میاورد زد زیر و جیسونگ با افتخار خندید.
"کات اقا کات"
کارگردان درحالی که خودشم خندش گرفته بود گفت.
"یبار دیگه میریم"*****
"وویی خدایا نگاش کن"
جیسونگ با ذوق گفت و دستای بازیگرِ 7 ماهه اشونو گرفت و بوسه ای روشون زد. دختر بقدری کیوت بود که همه ی استف ها از شدت بامزه بودنش غش و ضعف میرفتن، چه برسه به جیسونگی که عاشق بچه ها بود.
مینهو لبخندی زد و موهای دخترو نوازش کرد.
"اره خیلی بامزس"
"هان جیسونگ!! لی مینهو!!! بیاید برای گریم!!"
گریمور تقریبا فریاد زد تا صداش به اون دو برسه و جیسونگ لبشو اویزون کرد و درحالی که از طرف مینهو کشیده میشد با بچه خداحافظی کوتاه مدتی اونم چون قرار بود تا پنج دقیقه دیگه توی سکانسش باهاش بازی کنه دنبال مینهو راه افتاد.
*****
لبخندی زد و دستاشو دور کمر مینهو حلقه کرد و چونشو روی شونه ی پسر گذاشت. از حس خوب آغوشش چشماشو بسته بود و از گرمایی دورش پیچیده بود داشت بیشترین لذت رو میبرد.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]
Hayran Kurgu[تمام شده+بیساید ها] بیاین یکم همچیو ساده کنیم. همهمافیا نیستن. همه اختلال روانی ندارن. و میتونن یه عشق ساده داشته باشن و توی سختی های روزمره گیر بیوفتن. بیاین کلیشه هارو روزانه تر کنیم. کلیشه های ساده ی عشق دو پسر... ...