•I see: GET OUT BITCH!!• (18)

789 183 62
                                    

"پکر بنظر میای؟"

جیسونگ درحالی که به جونگینی که توی لش ترین حالت خودش روی کاناپه بود نگاه میکرد پرسید.

عا نگفتم؟
خب پس یه لحظه بزارید از اتفاقات این چند روزه بگم.

بعد اون شب بسی بسی بسی رمانتیک، جیسونگ تقریبا به خودش برگشته بود.
البته... کاملا نه.
الان نه اون شیطنتو داشت، نه نداشتش.

یا سریع اگه بحثیو حس میکرد که ممکنه باعث یه دعوا بشه رو سریع تموم میکرد و عذر میخواست.

یکم‌معذب کننده بود ولی خب قطعا بهتر از یه پسر گوشه گیر که شب تا صبح عر میزنه اس.

از اون طرفم جونگین بخاطر اینکه، چانگبین و فلیکس سرشون بشدت شلوغ شده بود، شده بود تنها کسی که جیسونگ میتونست باهاش حرف بزنه و تا حدودی وقت بگذرونن.

"صاحب خونه ام زده به سیم اخر"

"چرا؟"

کلافه و غر مانند شروع به توضیح دادن درگیریِ این چند روزش کرد.

"برگشت گفت از این‌ماه 10 درصد اضافه میکنه به اجاره ام، منم‌گفتم باشه، روانی میگه تو یچی اینجا داری که نمیری، خلاصه گفت تا اخر ماه تخلیه کنم، امروزم که 18امه... 12 روز دیگه هم باید دنبال خونه بگردم و هم خونه امو خالی کنم"

"عو" ای گفت و بعدش با اضافه کردن "ملت روانی شدن" به فکر فرو رفت.

پسر بیچاره تک و تنها جطور میخواست یه اساس کشی کاملو تحمل کنه؟

"کمک خواستی من میتونم بیام"

دستشو به نشونه ی "نمیخواد بابا" تکون داد.

"بیخیال بابا تو دانشگاهو بزور میای، کمپانیم که میری، بشین‌ ور دل دوس پسرت و دوروزم با اون وقت بزار"

"کمپانی رو انصراف دادم"

چشمای پسر گرد شدن و با تعجب بهش نگاه کرد.

"عع چرا؟؟ حیفه که"

"شاغل بودنو نمیتونم تحمل کنم، قرار شد اگه اهنگ خوبی نوشتم یا ساختم براشون بفرستم و در قبالش هزینه بگیرم"

جونگین "عو"ای کشید و با گفتن "اینم خوب کاریه" دوباره لش کرد و این صدای تلویزیون بود که جو رو ساکت نگه نداشته بود.

"میگم راستی درباره خونه، دوستم هیونجین دنبال هم خونس میتونین باهم زندگی کنین"

I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]Kde žijí příběhy. Začni objevovat