دستشو به سمت پیراهن سفیدش برد و اونو در اورد.
تیشرت و شلوارشو در اورد تا اونو بپوشه.همونطور که جلوی اینه میچرخید فکر میکرد.
خیلی بلند نبود و کاملا باسنشو نمیپوشوند ولی-
"چیکار داری میکنی؟"
"هیین یا مسیح!!!"
ترسیده گفت و دستشو روی قلبش گذاشت.
"برا چی پیراهن پوشیدی؟"
"اومدم کینکمو امتحان کنم که با شکست مواجه شدم، کوتاهه"
به پاهای لخت پسر نگاه کرد و اب دهنشو با صدا قورت داد. نمیدونست میتونه واقعا تحمل کنه؟ اگه جیسونگ خسته بود چی؟
"خیلی بویفرند متریاله همچین- هی برا چی داری میای جلو؟"
ترسیده یهویی گفت و قدم قدم عقب رفت و مینهو هم پشت سرش داشت قدماشو به جلو حرکت میداد و اخرین قدم باعث شد تا جیسونگ روی تخت بیوفته.
با نیشخندش روی پسر خیمه زد.
"وقتشه هانی"
"مین.."
توی چشمای پسر ترس نبود و فقط هیجان و اضطراب دیده میشد.
"بم بگو بیبی.. چیکار باید بکنم؟ میخوای انجامش بدیم؟"
و جیسونگ که با وجود احساست بدش که شامل خجالت بود دستاشو دور گردن مینهو حلقه کرد و سرشو پایین تر اورد.
"باید جلوتر پیش بریم"
و مینهو یا نیشخند رضایت بخش به پسر نگاه کرد.
'چیزای جدید منتظرمونن"
مینهو لیسی به گوشش زد و پیچش زیر دل جیسونگ رو چندبرابر کرد.
از این تیر کشیدنا لذت میبرد و براش خاص بودن.
اون داشت اولینشو تجربه میکرد و این برای هردو بشدت لذت بخش بود.از پایین ترقوه ی پسر تا خط فکش رو با زبونش طی کرد و باعث شد تا پسر سرشو با شدت به عقب هل بده و فضای بیشتری بده.
کمی پایین تر از خط فکش اومد و اونجارو گاز زد و مکید و اولین لاوبایت رو درست کرد.
کمی پایین تر اومد و اونجارو بوسید و محکممکید. جوری که انگار میخواست مزه ی پسر رو از زیر اون پوست بیرون بکشه.
ESTÁS LEYENDO
I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]
Fanfic[تمام شده+بیساید ها] بیاین یکم همچیو ساده کنیم. همهمافیا نیستن. همه اختلال روانی ندارن. و میتونن یه عشق ساده داشته باشن و توی سختی های روزمره گیر بیوفتن. بیاین کلیشه هارو روزانه تر کنیم. کلیشه های ساده ی عشق دو پسر... ...