"الان مود اون قنادی که این کیکو درست کرده باید عالی باشه"
چانگبین گفت و همه ارو به خنده انداخت.
واقعا هم باید جالب باشه.
مثلا اون فرد حداقل سه ساعتی روی این کیک وقت گذاشته و حالا تنها چیزی که ازش مونده دوتا عکسه.
هیونجین بعد سکوتی که داشت معذب و معذب تر میشد به سمت کنترلر های بازی رفت و با برداشتنشون اونارو بالا گرفت.
"حریف میطلبم!"
و منیهو با نگاهی که داشت میگفت "بیا ببینم چند چندی" دستشو دراز کرد و دسته ارو ازش گرفت."جیسونگ تو چیزی بلدی؟"
فلیکس گفت و امیدوار بهش نگاه کرد.
"فقط لول و فورتنایت بازی میکنم"
(لول یا LOL مخفف بازی: league of legends عه)
(فورتنایت یا Fortnite: بازی بتل رویال که برای اول شدن همو میکشن)فلیکس اویی کشید.
"پی سی پلیری پس"
(پی سی پلیر یا pc player: کسایی که با کامپیوتر و سیستم بازی میکنن)
و جیسونگ جوابش رو فقط با لبخند و سر تکون دادنش داد.
"چانگ بیا با من جا به جا شو"
مینهو از حرصی که بخاطر باخت سریعش نشات میگرفت کنترلرشو توی بغل چانگبین انداخت و جا به جا شدن.
اینبار چانگبین و هیونجین شروع به بازی کردن و فلیکس وسط حرف زدناشون با جیسونگ با دیدن توجه بخصوصی که مینهو روی پسر داشت با نیشخندش یهویی و خارج از بحث گفت."راستی جیسونگ میدونستی خیلی تایپ یکی از همکلاسیامی، اگه بخوای میتونم معرفیتون کنم؟ اینقدره دختر مهربونیه"
و همین باعث شد تا صدای دکمه های کنترلر های بازی قطع بشن و هر سه نفر دیگه با تعجب به فلیکس نگاه کنن.
و فقط نگاه چانگبین بود که داشت فریاد میزد "محض رضای خدا نکن"مینهو بدون هیچ حرفی منتظر جواب جیسونگ بود و هیونجین به زور خنده اشو نگه داشته بود.
"عام ف-فکر نکنم"جیسونگ با شوکی که بهش وارد شده بود با استرس گفت.
"ب-ییخیال فلیکس بزار خودش به موقع یکیو پیدا کنه"
چانگبین با خنده ی معذبی گفت و اینجا فقط هیونجین بود که با دونستن نقشه ی بینقصشون خودشو نگه داشته بود.
"قصدم کمک بود همین"فلیکس گفت و لبخند بزرگی زد.
"هیونگ ساکتی؟"
ESTÁS LEYENDO
I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]
Fanfic[تمام شده+بیساید ها] بیاین یکم همچیو ساده کنیم. همهمافیا نیستن. همه اختلال روانی ندارن. و میتونن یه عشق ساده داشته باشن و توی سختی های روزمره گیر بیوفتن. بیاین کلیشه هارو روزانه تر کنیم. کلیشه های ساده ی عشق دو پسر... ...