•I see: I LOVE YOU!!!• (23)

1.1K 240 104
                                    



✨لست پارت فوریو✨

*****
مینهو پیشنهاد داد.

"بگو؟"

جیسونگ با همه فشاری که باعثشون کلماتی که براش سنگینی میکرد بود اهی کشید و گفت.

"میخواستم برای حرفای اون شبم ازت معذرت بخوام، من بت گفتم شیطانی و اینا، م-من م-"

مینهو روی دستش ضربهای به نشونه ی حمایت زد و با لبخندش گفت.

"بیخیال جیسونگ حرفای اون شب تموم شده"
"ا-اما من بت گفتم-"

"اینقدر عذاب وجدان نداشته باش لطفا و فراموششون کن"
نفس عمیقی گرفت و کمی مکث کرد؛ بعد لیس زدن لباش جهت خیس کردنشون ادامه داد.

"حقیقتا منم میخواستم معذرت بخوام، م-من با خودم کنار نیومده بودم و-"

نمیدونست جمله اشو چطور تموم کنه و این ازارش میداد.
اینبار جیسونگ لبخند زد.

"هیونگ یبار یه ادمی بم گفت که از طبیعت و گرایش خودم خجالت نکشم"

توی چشمای متعجب مینهو نگاه کرد و گفت.
"شاید درست بگی، درست بیان نکردی منظور اونشبت رو ولی میخوام بت بگم که-"

در عوض دو ثانیه دکمه استرسش رو خاموش کرد.

"این طبیعت توعه، ازش خجالت نکش چون فقط چیزی رو دوست نداری"

مینهو توی چشمای غمگین پسر نگاه کرد و اهی کشید.

"ممنون جیسونگ ولی این چیزی نیست که میخوام بگم"

جیسونگ توی چشمای مینهو نگاه کرد.
از این میترسید که پسر واقعا بخواد تمام ارتباطش رو قطع کنه.

درسته بهش احترام میزاشت ولی قطعا ضربه خیلی بزرگی براش میبود.

"پ-پس- چی-"

مینهو فرصت نداد و یه بند گفت.

"من بت علاقه دارم جیسونگ"

****

*فلش بک*

"ی-یعنی میگی دوستش دارم؟"

"هیونگ بخدا اینقدر احمقی شک میکنم اصلا ای کیو داشته باشی"

"هی!!"

فلیکس برای بار سوم توی اون بحث اه کشید.

"یادت نمیاد وقتی تر زدم تو کتابت تا یه ماه با اخم نگام میکردی؟؟؟ بعد اونسری گفتم کی گند زده تو کتابت گفتی جیسونگ و تازه اصلا هم برات مهم نبوده؟؟ اون بدرک برگشتی بم میگی باش میرم سینما درحالی که یبارم با ما تنهایی نرفتی چه برسه اینطور بیرون رفتنا، اونم به درک اصلا، یادت نیست هیون تقریبا یه ماه بات قهر بود به چپت گرفته بودی؟؟"

I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang