•I see: new guy• (6)

1K 328 58
                                    

"هیونگ!!"

سعی کرد دستای فیلیکس رو کنار بزنه و جواب داد.
"بدون چسبیدن هم میتونی حرف بزنی درسته؟"

فلیکس بدون باز کردن دستاش جواب داد.

"شاید درست بگی، بهرحال!! حوصلم سر رفته"

مینهو اهی کشید و دیگه تقلا نکرد. تقلا در مقابل فلیکس مثل یه باتلاق بود. تقلای بیشتر خفه شدن بیشتر... اونم تا حدی که میتونی از نفس کشیدن دست بکشی.

"من دلقک یا همچین چیزیم که بتونم سرگرمت کنم؟؟"

"میشه بریم بیرون؟؟"

همونطور که کمدش رو زیر و رو کرد و دنبال بافتِ طوسیش بود جواب داد.

"نه"

و فلیکس شروع به غر زدن کرد.

"چرا؟؟"

هوفی کشید و توضیح داد.

"باید با یه دوست برم بیرون"

"دوست..؟هیون؟"

مینهو سرشو به نشونه منفی تکون داد.
فلیکس سعی کرد تا جواب جدیدی بده.

"عومم، وایستا ببینم، هیون که نیست، نونام که تو گیمپو عه، چانگم که پیش خانوادشه، پس کیه اون دوستت؟؟"

مینهو سکوت کرد و اینبار دنبال کیفش گشت.

"خب اگه اینو جواب نمیدی پس بگو کجا میرین"

"ای تف تو روحت!! میریم خبر مرگم سینما"

مینهو کلافه جواب داد و فلیکس رو به خندیدن وادار کرد.

"عوو سو رمانتیک، مطمئن باشم [دوستین]؟؟"

"تا سه میشمارم گم شو.."

فلیکس میخواست این رو هم به شوخی بگیره ولی با شنیدن صدای مینهو ترسید.

"...1"

"هیونگ جدی نیستی؟"

"....2"

"هیونگ؟..."

"...3"

◇◇◇◇◇◇◇

"متاسفم جیسونگ، اون حوصله اش سر رفته بود"

مینهو با شرمندگی گفت و هان سریعا برای معذب نکردن پسر دستاشو به نشونه ی منفی تکون داد و تند تند گفت گفت.

I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora