•I see: Where are you?" (21)

966 252 82
                                    

عذاب وجدان گرفتم پارت قبلی کم بود :(
هیر ایز اندار پارت 3>

*****

طبق حرف زدنی که با فلیکس چانگبین داشتن به این‌نتیجه رسید که باید اول از همه جیسونگ رو ببینه و باهاش حرف بزنه.

اول باید عذر میخواست و سعی میکرد بهش اطمینان خاطر بده و بعدش باهاش جدی حرف بزنه.

اما مشکل اینجا بود که اون‌ نمیدونست از کجا باید جیسونگ رو پیدا کنه.

شاید اولین قدم این بود که بره کافه و از بنگ چان، صاحب کارش بپرسه.

در کافه ارو باز کرد و وارد شد. نگاهی به اطراف انداخت و با فضای عادیه کافه رو به رو شد. یه زوج که کنار پنجره نشسته بودن. پیرمردی که با نوشیدن قهوه اش نگاهی به مجله امروز مینداخت.

اهی کشید و به سمت پیشخوان رفت .
میونهی درحالی که حواسش به دفتر حساب و کتاب های کافه بود با شنیدن صدای در سرشو بالا اورد .
با دیدن مینهو سرشو بالا و پایین کرد و گفت.

"خوش اومدی"

نفس عمیقی گرفت و گفت.

"اومدم ادرس جیسونگ رو بگیرم"

دختر یه تای ابروش رو بالا انداخت.

"جیسونگ؟"

سرشو به نشونه تایید تکون داد.

دختر تلخندی زد و گفت.

"اون هفته ی پیش رفت مالزی، مگه خبر نداشتی؟؟"
"چ-چی؟؟"

دختر نفس عمیقی کشید و دوباره ادامه داد.

"هفته ی پیش اومد پیشمون و گفت که داره میره مالزی"
مینهو سعی کرد اروم باشه و فریاد نزنه. پس دوباره نفس عمیقی کشید و پرسید.

"ن-نگفت کی برمیگرده؟؟"

ولی کاش هیچ وقت این سوال رو نمیپرسید و توی خیالش که میگفت به زودی برمیگرده میموند.

"برای اقامت رفته"

و نفهمید چرا، چرا واقعا؟

صدای دختر توی سرش اکو شد.

جیسونگ برای همیشه رفته.

جیسونگ دیگه نیست.
شانسی وجود نداره.
تموم شد و رفت‌.....

******

موقع هایی که حرف نمیزنم بدونین افکار شیطانی تو سرمه... :)

ووت یادتون نره

I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]Where stories live. Discover now