•I see: Sickness• (20)

826 171 200
                                    

چند ساعتی گذشت و مینهو و جیسونگ بعد از خوردن نهار تو یه رستوران تو خیابون ها قدم میزدن و با شوخی و درحالیکه باهم حرف میزدن از ویترین مغازه های کنار خیابون دیدن میکردن.

البته این درحالی بود که مینهو دنبال یه بافت ست مناسب برای کریسمس بود و جیسونگ با بازیگوشی از خرید فرار میکرد و روی هرچیزی یه ایرادی میزاشت.

"بلنده"

"کوتاهه"

"پرز هاش اذیتم میکنه"

"زشته"

"صورتیه"

"دوسش ندارم"

"طرحش گوزنه"

"نازکه"

"خیلی کلفته دارم خفه میشم"

نه که جیسونگ از خرید لباس ست اونم با مینهو بدش بیاد.
فقط از ماهیت کلی خرید خوشش نمیومد حتی فکر اینکه از یه مغازه به یه مغازه دیگه بره و هی لباس عوض کنه خسته و کسلش میکرد.

"هوف بیخیال، تو که چیزی انتخاب نمیکنی بیا بریم خرید هفتگی"

مینهو با لحنی که داشت داد میزد "من تسلیمم" گفت و جیسونگ با لبخند گفت.

"اوکیییی بریممممم"

و دست مینهو رو کشید و جلو جلو حرکت کرد و با حرکت های سریع پاش اونم روی یخ های روی زمین چندباری به مینهو سکته قلبی داد.

"جیسونگ اروم برو می-"

و با دیدن با لیز خوردن جیسونگ نتونست جمله اشو ادامه بده و سریع دستاشو زیر بغلش برد و از افتادنش جلوگیری کرد.

"اوه"

اولین چیزی که از زیر زبون جیسونگ خارج شد همین‌ اوا بود.

مینهو هوفی کشید و بالا کشیدش.
مردم یا اروم و زیر لب میخندیدن یا حداقل توجهشون به دو پسر جلب شده بود.

حتی بعضی ها هم با دیدن نزدیکی اون دو مثل همیشه نچ نچ‌ میکردن.

مینهو تکخندی به صورت ترسیده و رنگ پریده ی جیسونگ زد.

"درس عبرت شد؟"

و بینی سرخ شدش رو کشید و اونو با خجالت زده تر کرد.
جیسونگ پوفی کشید و اروم زیر لب گفت.

"بریم سوار ماشین شیم تا از خجالت اب نشدم"

و مینهو بدون توجه به محیط و اطرافشون دستشو جلو اورد و دست یخ زده ی جیسونگ رو گرفت.

I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang