•I see: come out (friends ver. after story)•

1K 216 66
                                    

"میگم نکنه ناراحت بشن؟اصلا مجبوریم بگیم؟"

جیسونگ درحالی که دستش توی دست مینهو بود و داشتن باهم به سمتِ کافه ای اینبار به طور عجیبی توی دو ماه ارتقا پیدا کرده بود و جای بزرگتری شده بود حرکت میکردن پرسید و مینهو اروم و مطمئن جوری که جیسونگ اون ارامش رو بگیره گفت.

"جیسونگ ما قرار نیست حتما بهشون بگیم و جار بزنیم، ولی قرار هم نیست پنهونش کنیم، عادی باش پسر"
جسسونگ باشه ی ارومی گفت و با فشاری که از طرف دست مینهو بهش اومد دوباره نگاهشو به پسر داد.
"نترس بیب، فلیکس رسما مارو مینداخت تو حلق هم یادت نیست؟"

اره خب. اون حتی به خاطر داشت که هیونجین توی اولین دیدارشون بهش گفته بود شیپشون میکنه، حتی به شوخی...

"ولی خب-"
مینهو دستشو ول کرد و رد به روش ایستاد.
"جیسونگ یبار دیگه منفی بافی کن تا همینجا برگردیم، من به حرف هیچکس اهمیت نمیدم واقعا"

مینهو جدی و محکم گفت و توی چشمای پسر نگاه کرد و جیسونگ با دیدن اون چهره ی جدیش بجای اینکه امید بگیره بدتر خندش گرفت.

و از یه طرف هم خیلی باورش داشت. مینهو بخاطرش داشت تغییر میکرد. نه تغییری که اجباری روش باشه. مثلا مینهو داشت خوش برخورد تر میشد و این میشه گفت تقریبا بخاطر جیسونگ بود. در کل اگه اینقدر جدی داشت میگفت که اهمیتی نمیده واقعا نمیداد.

"ب-باشه ببخشید بریم"

گفت و دوباره دستشو گرفت و با لبخند رضایت بخش مینهو اون هم لبخند زد و به قدم زدنشون ادامه دادن.
راهِ زمستونی ای که اونا همیشه یا با برف یا با برگ های پاییزی دیده بودن اینبار با شکوفه های بهاری که روی زمین پخش شده بودن پر شده بود.

خیلی وقت بود این راهو نیومده بودن، اونا این چندوقته خیلی مشغول بودن، برای دیت هاشون، برای ازمون های دانشگاه و نهاییِ جیسونگ و حتی جا به جاییِ خانواده ی جیسونگ.

اونا دوباره اقامت مالزی رو گرفته بودن و داشتن میرفتن و فقط منتظرِ تصمیم و مدرسه جیسونگ بودن. البته اینم باید نوت کنم که هنوز از رابطه اون دو خبر نداشتن و اینم یه مرحله و چالشی جدید برای اون دو بود.
فکرای توی سرش براش سنگینی میکردن پس فقط به راهش ادامه داد و تمرکزش رو گرمای دستِ پسر بزرگتر گذاشت.

با ورودشون صدای جیرینگ جیرینگ زنگی که بالای در بود به صدا در اومد و هردو با سلام کردن به دختر همیشگی اون‌کافه وارد شدن.

"هی میونهی نونا، اوه هی سونگمین!!"

پسری که اونجا بود لبخند زد و دستشو برای جیسونگ ‌تکون داد و جیسونگم ذوق زده دستشو به نشونه سلام تکون داد.

I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora