•I see: i will be happy forever wy• (23)

803 170 179
                                    

**یچی اطراف پنج سال دیگه؟**

"سلام مینهویا
دوست پسر، نامزد سابق و شوهر جدید، عشق زندگیم و البته بهترین رفیقم.
خب بهرحال قبل دوست پسرم دوستم بودی دیگه؟
حیحی.
ممنونم فکر کنم؟
یکم تشکراتم ‌زیاد میشه.. ولی خب تحمل کن یه نامس دیگه
اصلا وایستا
پاشو برو قهوه رو دم کن بعدش بیا تا جوشیدن کتری بخونش"

کوتاه خندید و نامه رو بست. به سمت آشپزخونه رفت و قهوه ساز رو روشن کرد و به بخچال تکیه داد.

"بیا ممنونامو شروع کنم، اول واسه اینکه اینقدر قلب مهربونی داری و تحملم میکنی-"

چشماشو رول کرد و پوفی کشید. از این متنفر بود که جیسونگ همیشه ی خدا بهش میگفت "داری تحملم میکنی"
شاید کنار اومدن کلمه ی بهتری بود.

"کی تحملت میکنه اخه؟ عایش..."

زیر لب غر زد و بقیه نامه رو خوند.

"دوم برای اینکه زندگیمو اینقدر قشنگ کردی.

سوم غذا های خوشمزت... اصلا پرفکت عس فاک بچ"

خندید.

"شکموی سه عالمی"

"میدونی امسال دهمین کریسمسیه که باهمیم، دهمین سالیه که میشناسمت. عاشقت شدم حتی میتونم هزاربار دیگه هم اینکارو کنم...
یه دقیقه صبر‌کن ببینم جینهو چی میخواد"

چشماش گرد شد. واقعا تو نامه اینو نوشته بود؟؟

"اوکی ببخشید، برگردیم سر نامه"

این نامه دیگه چطورش بود؟

"اره
خیلی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ چیزا برای تشکر دارم ولی نمیدونم کدومارو بگم و کدوما بمونن
ولی خب فقط میخوام بت بگم که بهترینی
زیباترین
مهربون ترین
پایه ترین
و دوست داشتنی ترین.
نمیدونم چرا و چطور اینقدر دوست دارم.
فقط...
وای واقعا توصیفش خیلی سخته.
درهرحال میگم.
اینقدر دوست دارم که میخوام موهامو بکشم و گریه کنم ولی خب میدونی... هزینه ی کاشت مو خیلیه پس بیخیال.
تا همون‌گریه بریم بهتره.
البته گریه کردنت خیلی کیوته میدونی؟"

"هیونگ داری گریه میکنی؟"

چانگبین درحالی که از‌ناکجا اباد درحالی که دست تو دست جینهوی 5 ساله بود بود پرسید و بهش نگاه کرد.

"خیلی سویته خدا... نمیتونم"

چانگبین خندید و اروم شونشو نوازش کرد.

I See: Love [Minsung, Changlix, Hyunin]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang