"خسته و رنجور"

169 49 27
                                    

میلر زودتر از نوپو به سمت در میره و در رو باز میکنه با دیدن مایکل شوک زده به مرد به هم ریخته و آشفته ی رو به روش نگاهی میندازه

میلر کنترل خودش رو از دست میده و فریاد میزنه _ مگه بهت نگفتم یه بار دیگه ببینمت چالت میکنم ، مگگگه بهت نگفتممم

مک گونگال و اسنیپ و لیزا به سرعت به سمت در میدوین ، سایان با ترس و لرزش خفیف بدنش تقلا میکنه از اونجا دور شه ،

مایکل_ من اومدم با سایان صحبت کنم تو پدرش نیستی ، منم .

لیزا که پشت میلر ایستاده با صدای با صلابتش زودتر از میلر میگه _ پدری که دخترش رو از خونه بیرون کرد ، رهاش کرد ، پاهاش رو ازش گرفت ، آرامش روان و آینده دخترش رو به خطر انداخت ، اسم این شخص پدر نیست ... برو تا ننداختیمت بیرون .

مک گونگال که اوضاع رو متشنج میبینه از در رد میشه جلوی مایکل میایسته و میگه _ لطفا توی باغ منتظر بمونید من سایان رو میارم اینجا .

مایکل که آروم شده به انزجار به لیزا و میلر نگاه میکنه و به سمت نیمکت چوبی داخل باغ میره .

این خونه برای اون یاد آور دوران وحشتناک زندگیشه ولی اومد تا سایان رو ببینه .

مک گونگال همرو به داخل میفرسته و آروم به میلر میگه _ بزار ببینش و بره ، نذار ازت کینه بیشتری به دل بگیره و قلبش سیاه تر بشه .

لیزا میلر رو آروم میکنه
اسنیپ پیش قدم میشه _ من میبرمش
سایان با نگاهی خسته به جمعی که براش تصمیم میگیرن نگاه میکنه ، نه میتونه اعتراضی کنه ، نه حرفی بزنه .
اون رو چی فرض کردن .

اسنیپ دسته های صندلی سایان رو میگیره و اون رو هول میده ، به طرف در میبره در رو باز میکنه و پله هارو به سختی پایین میره

سایان تمام مدت یه دستش رو روی صورتش گذاشته و نمیخواد هیچکس رو ببینه .

بالاخره روبروی مایکل می ایستن و
اسنیپ سه قدم عقب میره .

مایکل با اخم به اسنیپ چشم میدوزه ولی نگاه پر از غضب اسنیپ اون رو تسلیم میکنه .

مایکل سایان رو به سمت خودش میکشه و اروم بهش میگه _ دستت رو بردار میخوام حرف بزنم .

سایان علنن شروع به لرزیدن میکنه ، ولی نباید بترسه ، باید قوی باشه که نشونش بده هنوز پای حرفشه ،
میلر از جلوی در نظاره گر حال سایانه

م_ خوبه ، من نمیخواستم اون اتفاق بیوفته ، تو نباید با من اونطوری حرف میزدی ، خودتم انتظار واکنش بهتر از این رو ازم نداشتی ، ولی من قرار نیست ازت معذرت خواهی کنم ، اومدم بگم دیگه نمیخوام توی زندگیم ببینمت ، دیگه نمیخوام حتی اسمت فضای خونم رو بر علیه من کنه ...

حال سایان اصلا خوب نبود ، وسط حرف مایکل میپره
س_ میشه فقط ساکت شی ؟
میشه ... میشه فقط یکم از اون قلب وامونده استفاده کنی و همونطوری آکبند نذاری بمونه ، دخترتتتتت رو فلج کردی بازم میای چی بهش میگی ، که نزدیکت نشه ، که ازت دور بمونه ...

" Lost In Moonlit Valleys "Where stories live. Discover now