"آلبوس‌دامبلدور"

98 41 38
                                    

♡Empty note , Ghostly kisses 🎶

HAPPY 1K READS😍❤

Courage to change , Sia🎶
________________________

روز نهم سایان تصمیم میگیره زودتر از همه به هاگوارتز برگرده و این تصمیم به خاطر پیغام دامبلدوره مبنی بر این که گفته سایان زودتر به هاگوارتز برگرده .

سریع وسایلش رو جمع میکنه ، به اتاق میلر تله پاتی میکنه و میلر رو میبینه که مشغول مطالعست .

میلر از این همه عجله ی سایان متعجب میشه .
سایان _ عمو پروفسور دامبلدور ازم خواسته زودتر به هاگوارتز برگردم.
میلر_ نگفته چیکارت داره؟
سایان_ نه ، فقط گفته برگردم .
میلر _ بسیار خوب ، تنهایی که نمیتونی برگردی ، منم همراهیت میکنم .

سایان دستی به کتف میلر میکشه _ خودم میرم ، دیگه میتونم از پس خودم بر بیام ، بعدشم یادت که نرفته عمو ، من میتونم بدون جارو و سرعت محدودش پرواز کنم...

میلر دستی به موهاش میکشه

میلر _ بسیار خوب ، رسیدی پیغام برام بفرست و خبر بده دامبلدور چیکارت داشته.

سایان _ حتما ، فقط به بقیه چیزی نگو ، نمیخوام مجبور بشم به بقیه هم توضیح بدم ، راستی
هیمیش مهمون من بود ، میدونم بد میشه ولی به هر حال این رو بهش بده.

نامه ای رو از توی جیبش در میاره و به میلر میده

سایان بعد از درآغوش گرفتن میلر ، به سرعت از اتاق خارج میشه .

توی پاگرد پله ها می ایسته و با دلتنگی ای که از الان برای این جمع گرم و دوست داشتنی داره نگاهشون میکنه یواشکی با چوبدستیش از غذاهای مولی کش میره و تا به هاگوارتز ببره .
هیمیش رو میبینه که با رون مشغول شطرنج بازی کردنه
و مثل همیشه رون میبره ، سایان این رو مطمئنه .

سیریوس که با ریموس نشسته و آروم آروم با هم حرف میزنن و به نظر میرسه درباره ی مسائل محفله .

ریموس سرحال تره و این واقعا سایان رو مشتاق میکنه تا بیشتر روی معجونش کار کنه .
به اتاقش میره پاتیل معجونی که درست کرده رو بر میداره و توی اتاق ریموس میذاره و
رداش رو میپوشه و با کوچیک کردن وسایلش اونهارو توی جیبش میزاره و پنجره اتاق رو باز میکنه و پرواز میکنه و به سرعت به طرف هاگوارتز حرکت میکنه .
بعد از مدت ها داره از این قدرتش استفاده میکنه و این رو اصلا دوست نداره ولی گاهی چیزی رو که دوست نداری به کارت میاد و کمک حالت میشه .
سرمای هوا اذیتش میکنه ولی زودتر از چیزی که انتظارش رو داره به ورودی محافظت شده ی هاگوارتز میرسه و نمیدونه چطوری باید وارد بشه .
کمی منتظر میمونه که با باز شدن دروازه ، قدم برمیداره و به داخل میره .
بعد از ورودش دروازه بسته میشه و حالا توجه سایان به اسنیپ جلب میشه.

" Lost In Moonlit Valleys "Where stories live. Discover now