"رنگ‌پریده"

87 38 51
                                    

If you love her , forest blakk🎶
_____________________________________

دامبلدور_ هروقت آماده بودی بریم برای درس بعدی .

سایان بی مقدمه با احساس آزادی ای که داره میگه_ پروفسور ..من نباید این سوال رو بپرسم ولی شما عاشق گریندلدوالد بودین؟

دامبلدور شوکه از این همه بی پروا بودن سایان خنده ای میکنه _ بودم ، یا هستم فرقی نداره ،ما هیچوقت راهمون یکی نشد...

سایان دست گرم شده اش رو روی دماغ یخ زدش میزاره _ ولی من با هدف گریندلوالد موافق بودم...

دامبلدور_ من هم بودم ، ولی مجبور شدم کنار خانوادم بمونم و همین انتخابم تا به امروز من رو از گریندل جدا نگه داشته ، ولی حالا که بهش فکر میکنم درست ترین تصمیم رو برای دنیای جادوگری گرفتم

سایان دستش رو روی لپ هاش میزاره_ ولی گریندلوالد الان تو زندانه چرا نمیرین ببینیدش.

دامبلدور _ چون نمیتونم .

سایان_ ببخشید ناراحتتون کردم با سوالم .

دامبلدور _ نه ناراحت نشدم ولی الان مهم تر از این موضوع ادامه ی درسه .

و بلند میشه _ ادامه درس باید این کتاب رو بخونی .
کتابی رو از غیب توی دستش ظاهر میکنه و باعث میشه سایان علی رغم گرفتن کتاب ، مشتاق بشه تا یاد بگیره دامبلدور چطوری این کار رو کرد .
سایان_ پروفسور میشه به منم یاد بدین چطوری این کار رو کنم؟

دامبلدور با حوصله و سریع به سایان یاد میده و سایان هم خوب گوش میده تا شب تمرین بکنه.

دامبلدور بیرون میره تا سایان کتاب 177 صفحه ای رو هرچه زودتر با دقت بخونه و نت برادری کنه و یاد بگیرش .
کتاب درباره ی قدرت های استثنایی در جادوگرانه که تعداد محدودی اون رو دارن و سایان با دیدن کارهایی که لازمه تمرین کنه ، استرسش بیشتر میشه .

واقعا کار سخت و طاقت فرساییه و نیاز به تمرکز و تمرین زیادی داره.
دامبلدور طی چهار ساعتی که سایان سخت مشغول مطالعه است دوبار بهش سر میزنه و اگه سوالی داشته باشه بهش جواب میده .

۱۰۰ صفحه از کتاب خونده میشه و حالا سایان حس میکنه مغزش داره منفجر میشه ، اینکه این کتاب توی کتابای درسی نیست اصلا جای تعجبی نداره .

وقت ناهار ، سایان از اتاق خارج میشه و به سالن بزرگ میره ، میبینه یه میز بزرگ ۱۵ نفره وسط گذاشته شده و بقیه ی میز ها کنار کشیده شده ان و به ترتیب از بالا
دامبلدور ، مک گونگال اسنیپ ، اسلاگهورن ، ترلانی و فیلتویک و چند تا از استادای دیگه و بچه هایی از دیر های دیگه که تعدادشون به ۶ نفر میرسه .
سایان رداش رو در میاره چون سالن بزرگ همیشه گرم ترین مکان هاگوارتزه و گرما کلافش میکنه.

دامبلدور _خوب حالا که سایان به جمعمون اضافه شد بیاید شروع کنیم .
سایان متوجه کلارا مکدونالد از دِیر خودش میشه ، چرا تا الان متوجه حظورش توی خوابگاه نشده بود؟

" Lost In Moonlit Valleys "Where stories live. Discover now