"طلسم محافظِ قدیمی"

94 42 80
                                    

Sign of the times, Harry styles 🎶
______________________________________
📯به عکس این پارت دقت کنید ، تصویر سازیه خوبی از چهره ها و اتفاقاته ⛰💚
__________________

صدای جدی و پر صلابت اسنیپ باعث ترس سایان و میلر میشه ، هردو ترسیده به اسنیپ نگاه میکنن و میلر با حرکات صورتش از اسنیپ میخواد چیزی نگه ولی اسنیپ توجهی نمیکنه و به کارش ادامه میده
سایان بلند میشه و میایسته
اسنیپ_ من اومدم بهت بگم چه اتفاقی افتاده همونطور که گفتی پروفسور دامبلدور کاری کرد روزلین بره طرف مادر و برادرت ، روزلین میاد به مادر و برادرت رو بکشه ولی مایکل جلوشون وایمیسته...
و کشته میشه...

پاهای سایان به زمین میچسبه و چشمهاش تار میبینن

اسنیپ_ روزلین با زدن آواداکدوارا به مادرت کشته میشه ، کسایی که باهاش رفته بودن از ترس جسد روزلین رو بر میدارنو فرار میکنن...
مادرت حافظش پاک شده و دلیل مرگ مایکل براش تصادف با ماشین جایگزین شده...

سایان بی رمق میشه ، روی مبل میوفته
اسنیپ جلوی میلر رو میگیره و بهش میگه بره براش آب بیاره.
با رفتن میلر
اسنیپ کنار سایان میشینه و آروم باهاش حرف میزنه _ اوضاع خوبه ، مایکل پدری نبود که با بودنش کمکی بهت کرده باشه.

سایان با حس و حال عجیبی در جنگه ، به مادرش حمله شده ، پدرش برای محافظت از مادرش جلوی خواهرش وایمیسته و کشته میشه و بعدش روزلین هم کشته میشه ، سایان نمی دونه خوشحال باشه یا ناراحت ، پدرش هیچوقت توی زندگیش نبوده و حالا سایان از اینکه احساس ناراحتی نمیکنه از خودش بدش میاد .
اسنیپ_ میدونم ناراحت نیستی و به خاطر همین حس از خودت بدت میاد.
سایان به آتیش نگاه میکنه .
اسنیپ_ ولی نباید بدت بیاد ، مایکل به تقاص کارهایی که کرده بود رسید .
سایان با صدای گرفته و آرومی میگه _ من خوشحالم چون با گذاشتن اون طلسم باعث شدم روزلین کشته بشه خیلی خوشحالم که با این کار از تنها دارایی های گذشته ام دفاع کردم ولی مایکل و مرگش ...
اسنیپ _ باهاش کنار میای .
میلر با آب و ظرف کوکی به طرف سایان میاد ، مشخصه از قصد کمی طول داده.
سایان لیوان رو میگیره و آروم آروم ازش میخوره و کمی از تشویش درونش کم میشه
اسنیپ بی صدا بلند میشه و از خونه خارج میشه تا به هاگوارتز برگرده ماموریتش رو انجام داده.

سایان به دنبالش بلند میشه و از خونه خارج میشه ،
اسنیپ با نیم نگاهی غیب میشه و میره.
سایان روی نیمکتی میشینه و چشمهاش رو می بنده ، اینکه روزلین مرده خیلی خوبه
حس کسی رو داره که تونسته بزرگترین و خطرناکترین جادوگر رو از بین ببره
این قطعا به ضرر ولدمورته.
با شنیدن صدای در سرش رو به طرف در بر میگردونه و سیریوس رو میبینه.
سیریوس دستش رو لبه جیبش گرفته و با کت بلندی که پوشیده با جذابیت ذاتیش قدم بر می داره و کنار سایان میشینه .
دستش رو لبه ی نیمکت پشت سایان میذاره و بهش نزدیک میشه .
سیریوس_ تو فکر روزلینی؟
سایان با حس امنیتی که همیشه از حضور سیریوس کنارش داره سرش رو تکون میده .
سیریوس _ کاری که بلاتریکس امشب کرد مطمئنن بدون اجازه ولدمورت بوده و حالا اونا بهم ریختن کسی که همیشه گروهشون رو هدایت میکرد و دستورای ولدمورت رو انجام میداد از دست دادن .
سایان _ ولی اونا هنوزم به اندازه کافی زیاد و قوی هستن .
سیریوس که حال دگرگون سایان رو حس میکنه نزدیک تر میشه و میگه _ بگذریم شنیدم تو از حیوون ها میترسم.
سایان ترسیده به سیریوس نگاه میکنه _ نه اصلا بهش فکرم نکن.
سیریوس مطمئن دستی به سیبیلش میکشه و عقب میره.
سایان_ نه تروخدا سیریوس .
سیریوس _ اینکه این ترست با کمک من کم بشه و از بین بره خیلی بهتره تا یه روزی باعث مرگت بشه.

" Lost In Moonlit Valleys "Where stories live. Discover now