"بلاتریکسِ خشمگین"

94 42 51
                                    

Rumour has it , Adele🎶
____________________________

با هم غیب میشن و نزدیک خونه ویزلی ها ظاهر میشن و با سر و صدا وارد خونه میشن .
مولی به استقبالشون میاد_ خوش اومدید خوش اومدید عزیزای دلم کریسمستون مبارک .
سایان هیمیش رو به مولی معرفی میکنه _ اتفاقا مادرت رو میشناختم اون زمان با هم هم گروهی بودیم خیلی خوش اومدیی کریسمس مبارک.
هیمیش_ کریسمس شمام مبارک .
سایان وقتی همه به طرف راه پله میرن و هیمیش رو به هری میسپره میگه _ بقیه کجان؟
مولی_ همگی رفتن دنبال کاراشون دیگه الاناست که پیداشون بشه برو بالا استراحت کن.
سایان _ آها ، نه میام کمکت بزار لباسام رو عوض کنم.
غیب میشه و توی اتاقش ظاهر میشه سریع لباسش رو با تیشرت خاکستری و پلیور و شلوار راحتی ای عوض میکنه و به پایین بر میگرده به دست و صورتش آبی میزنه و به مولی توی چیدن میز و کشیدن غذاها کمک میکنه .

صدایی از بیرون میشنوه به سرعت بیرون میره و ریموس و میلر و سیریوس رو میبینه که باهم دارن به سمت کلبه میان.
سایان _ سلااام .
هر سه نفر توجهشون به سایان جلب میشه و با خوشحالی به طرفش پا تند میکنن ، سیریوس پیشدستی میکنه
_حالت چطوره؟
سایان _خیلی خوبم بیاید تو هوا سرده.
با هم به داخل میرن و بچه ها که یکی یکی به پایین میان باهم خوش و بش میکنن ، هیمیش به پایین میاد و با دیدن سیریوس میترسه و دو قدم عقب میره.
میلر اخم میکنه.
سایان _ عام خوب هیمیش عمو سیریوس ، عمو سیریوس هیمیش دوستم.

اروم طوری که هیمیش بشنوه میگه _ بهم اعتماد کن .
میلر _ هیمیش الن ، پسر رابرت النی؟
هیمیش به سرعت میگه _ نه رابرت عمومه اسم پدرم لوکاسه
میلر_ لوکاس رو زیاد نمیشناسم ولی رابرت رو خوب میشناسم ، میدونستی یه زمانی پدربزرگت با پدرم دوست بودن؟

سایان مشتاق به هیمیش نگاه میکنه.
همگی دور میز میشین .
سایان بین میلر و ریموس میشینه
در گوش ریموس میگه _ خوبی ؟
ریموس هم به تبعیت از سایان در گوشش میگه _ امشب شب اول ماهه ، شبه سنگینیه واسم باید برگردم .
سایان _ من راه حل بهتری برات پیدا کردم بعد شام بریم اتاقم نشونت میدم .
ریموس با خوشحالی قبول میکنه و بعد شام زودتر از همه به اتاق سایان میرن .
سایان در چمدونش رو باز میکنه و جعبه ای رو خارج میکنه چند برگه کاغذ با تعدادی شیشه رو بیرون میاره .

سایان _ این تحقیق هاییه که امسال انجام دادم و در آخر به یه ترکیب بهتر و موثرتر از شربتی که الان مصرف میکنی رسیدم عوارضش کمتره و اثرش خیلی بیشتره ولی مطمئن نیستم تاحالا رو کسی به جز روی یه بچه گربه امتحانش نکردم فقط میدونم نمیکشه :).
ریموس با دقت برگه هارو میخونه و هرجا لازم به توضیح یا اصلاح داشته باشه به سایان میگه و در آخر با خوشحالی غیرقابل وصفی میگه _ باورم نمیشه ، این همه سال کسی نتونست به غیر اون شربت که به شدت بد مزه است به چیز دیگه ای برسه حتی خود من کلی تحقیق کردم ولی این معجون تو مطمئنم جواب میده و...
صدای در حرف ریموس رو نصفه باقی میذاره.
سیریوس داخل میاد .
ریموس_ تا من یه لحظه با سایان خلوت کردم سر و کله ات پیدا شد؟
سیریوس خیلی ریلکس کتش رو در میاره، روی دسته صندلی می ندازه و روی صندلی میشینه
ریموس_ مثل اینکه من باید برم بیرون.
سیریوس_ البته.
ریموس بیرون میره و سایان پلیورش رو در میاره ، سیریوس سریع توجهش به پهلوی سایان جلب میشه .
سیریوس_ اون زخم ، به نظر تازه میاد چه اتفاقی برات افتاده؟

" Lost In Moonlit Valleys "Where stories live. Discover now