"آماده شو"

124 44 40
                                    

🧣💫
دوماه از زمانی که سایان توانایی راه رفتنش برگشته میگذره و این بین باز پروفسور مک گونگال سایان رو از راهرو ها و کتابخونه و ... جمع میکنه ومجبورش میکنه به خوابگاهش برگرده.

سایان دوست نداره به اونجا بره اعضای گروهش اون رو آزار میدن.
سایان با وجود احساسات و خاطره هایی که از سمت اسنیپ دریافت میکنه باز هم سخت درس میخونه ، چون واقعا علاقه غیر قابل وصفی به این درس ها داره.
بالاخره پرواز کردن با جارو رو یاد گرفت،
شاید بیشتر اوقات سرنوشت اتفاقات بد و غیر منتظره ای رو برای آدم رقم بزنه ، ولی مطمئنن اتفاقات خوب و غیر منتظرش اینقدر مهم و حیاطی هست که آدم رو سر پا نگه داره
روزی از روزهای آخر سال میلادی اسنیپ از طریق نامه ای سایان رو به دفترش فرا میخونه ،
سایان با کنجکاوی به اتاق اسنیپ میره تا ببینه چی شده ...
در میزنه و اسنیپ بیا داخل ای میگه
سایان وارد میشه سلام میکنه و منتظر به دست اسنیپ که داره روی کتابی حرکت میکنه و مینویسه چشم میدوزه .
بالاخره قلم رو توی ظرفش میزاره و به سایان نگاه میکنه .
اسنیپ_ بشین
سایان میشینه
ا_ موضوعی هست که برای انجامش ترجیح دادم تورو هم با خبر کنم ، هری پاتر رو میشناسی؟
س_ بله
ا_ و همینطور میدونی ربطش به من چیه
هری پاتر پسر جیمز پاتره
ولی از طرف لیلی ، برادر رین عه
سایان باورش نمیشه .
ا_ و حالا هری پاتر سال دیگه وارد این مدرسه میشه ، میخوام چشم ازش بر نداری و دورادور مواظبش باشی
لورد ولدمورت مطمئنن به هری آسیب خواهد زد .
سایان محکم میگه _ اگه این کاریه که باید بکنم با کمال میل انجامش میدم .
بعد مستاصل میشه و با شک میگه _ من دوتا سوال برام پیش اومده.
اسنیپ منتظر نگاهش میکنه
س_ من حتی توان دفاع از خودم رو با این میزان اطلاعات کمی که از ورد ها دارم رو هم ندارم ، چه برسه دفاع از کسی که در خطر بزرگی مثل ولدمورته.
ا_ این کتاب رو بگیر ، هرچی لازم باشه یاد بگیری داخلش هست ، فقط رو کسی تا زمانی که مطمئن نشدی امتحانش نکن (همون کتاب توی شاهزاده دورگه) و از من اجازه بگیر قبل است از ورد داخل این کتاب.
سایان کتاب رو با ذوق میگیره .
ادامه میده_ و یه سوال دیگم ، یکم سخته گفتنش ولی ، پدر واقعی رین کیه؟
اسنیپ که اصلا توقع همچین سوالی رو نداشته ، جا میخوره ولی دلیلی نمیبینه به سایان نگه _ دیوید بلک
سایان حالا متوجه فامیلی بلک رین شده بود...
س_ بلک ، مثل سیریوس بلک؟
ا_ بله پسر عموشه
س_ سیریوس کسی بود که جای لیلی رو لو داد.؟
ا_ درسته ، دیوید بلک و سیریوس بلک هردو زنده ان ، دیوید از وجود رین خبر دار نیست ، در حال حاضر دیوید توی گروه روزلینه.
روزلین...عمه ای که هرکس از داشتنش نفرت داره ...
س_ ولی چرا رین تار موهای نقره ای داره.
ا_ من خودم موهاش رو جادو کردم که قسمت هاییش نقره ای بشه . ولی رین رفتارهاش مثل لیلیه ...

سایان که حس میکنه باید بره ، بلند میشه ولی نمیتونه بره ، بعد از مدت ها اسنیپ رو تنها گیر آورده،
س_ پروفسور؟
اسنیپ منتظر به سایان چشم میدوزه
س_ طلسمی هست که بشه روی اشخاصی خوند تا بتونی اونهارو تحت حفاظت خودت قرار بدی ، یعنی اگه تو خطر بودن خبر دار بشی یا آسیبی بهشون وارد نشه.
اسنیپ سریع متوجه قصد سایان میشه _ ولی تو اجازه نداری خارج از هاگوارتز جادو کنی.
سایان _ میدونم استاد ولی این طلسمه ، باید از مادر و برادرم محافظت کنم ، مایکل دیوونست ، نمیتونم بزارمش به حال خودش .
اسنیپ به کتاب توی دست سایان اشاره میکنه و میگه _ صفحه 177
سایان تشکر میکنه و از اتاق خارج میشه.
به اتاق اش میره خوراکی و وسایل مورد نیازش با یه لیوانی بر میداره قبلش حواسش هست نامه ای با مضموم من کتابخونم مزاحم نشید روی تختش بزاره
و به کتابخونه میره خلوت ترین جا رو برای نشستن انتخاب میکنه و روی زمین میشینه.
دفتر و قلم و کتابش رو میزاره و شروع میکنه به خوندن ...
شب میشه و باید به اتاقش برگرده ولی باز هم ادامه میده وقتی حس کرد سپیده ی صبح زده وسایلش رو جمع میکنه به اتاقش میره درس های اون روز رو دوره میکنه و آماده به سالن طعام میره ، خسته است ولی خودش خواسته و مشکلی باهاش نداره ، رین میاد و با سایان دست میده و حالش رو میپرسه
س_ خوبم تو چطوری
ر_من ، زیاد سر حال نیستم ولی خوب میشم .
سایان کمی فکر میکنه و به رین میگه _ امسال تعطیلات از پروفسور اجازه بگیر با من و عمو بیا .

" Lost In Moonlit Valleys "Where stories live. Discover now