❬ ➵ D.O' POV ❭
در اتاقم کوبیده میشد و صدای نحسش از اون پشت بلندتر! "بهت گفتم از اون اتاق کوفتیت بیا بیرون!"
سرمو بین دستام گرفتم و داد زدم "نمیتونم..دارم وسایلمو واسه مدرسه ی جدیدم آماده میکنم"
"در رو باز کن كيونگ! نباید امشب رو از دست بدیم"
اون چرا فکرمیکنه من به این چرندیات باور دارم و حتی ذره ای واسم با ارزشن و بهشون اهمیت میدم؟
_من نمیخوام پدر..نمیخوام مثل تو باشم!
"این توی خونته پسرم..باید قبولش کنی"
_توی خونمه؟ که اینطور! من نمیخوام یه شکارچی باشم!!!
"گفتم درو باز کن!"
فاک یووو مرتیکهی فاکر..قفل درو پیچوندم. در باز شد و با یونیفورمش جلوم ظاهر شد "زود باش پسرم..واسه مدرسه ی جدیدت هنوزم وقت داریم!"
_دست از سرم بردار!..نمیفهمی میگم نمیخوام مثل تو باشم؟
"میفهمم الان چه حسی داری عزیزم..چون این اولین بارته که قراره همراهم بیای! اما میدونم که عاشقش میشی"
_نمیام! منو قاطی این بازیای مسخره و کثیفت نکن! تو واقعاً فکرمیکنی اونا وجود داشته باشن؟! پس خیلی احمقی..
"هنوز یاد نگرفتی با پدرت چطور صحبت کنی؟"
بهش چشم غره رفتم و با تحکم گفتم "نه!..حالا لطفاً از اتاقم برو بیرون و بیهوده تلاش نکن..خوش خواب و خیال!"
"سالها واسه هیچ و پوچ باهات تمرین نکردم و آموزشت ندادم که فقط به درسات بچسبی! تو ادامه نسل مایی! حالا تا دو دقیقه ی دیگه با لباس مخصوصت پایین حاضر میشی. البته! نهایته سعیتو کن که اون روی سگ منو بالا نیاری، میدونی که..چکار میکنم؟! پس پسر خوبی باش.."
_تو یه..-
"من یه چی...؟"
_هیچی..پدر
من جلوی هیچکس انقد راحت کوتاه نمیام! ولی میدونم چه کارهایی از اون عوضی بر میاد..کاش میدونست چقدر ازش متنفرم! همینطور از خودم، که مجبورم اونو پدر صدا کنم و به حرفاش گوش بدم!..چون اگه اینکارو نکنم، مثل همیشه دست میزاره روی کسی که واسم خیلی با ارزشه..مادرم. اون بارها و بارها، از وقتی بچه بودم و به حرفش گوش نمیدادم و واسه اینکه باهاش تمرین نکنم، گریه میکردم، جلوی چشمام یه خط به خط های روی دستهای مادرم اضافه میکرد..آره اون فقط یه آدم مسته و روانیه که اسم خودشو گذاشته، پدر! کسی که میخواد زندگیم رو مثل زندگیه فاکیه خودش رقم بزنه و بهش افتخار کنه...اما کور خونده اگه فکرمیکنه من راهشو دنبال میکنم و اون آدمیم که زندگیشو صرف یه مشت احمقِ همسالِ اون میکنه..!
اون لباس لعنتی رو برداشتم و تنم کردم..تو آیینه به خودم نگاه کردم و درست...یه عوضی مثل اون به چشم میومدم!..الان دیگه واقعاً از خودم متنفرم!..متنفرم از اینکه باید دنباله ی کارهای چندتا پیرِ خِرِفت و روانی مثل اونو بگیرم..!!
YOU ARE READING
Midnight (Chanbaek Ver.) S1
FanfictionName : Midnight (S1) ✅ (S2) 🔜 Genre : Supernatural, Fantasy, Romance, Smut, Mpreg 🔞 Couples : Chanbaek, Kaisoo, Hunhan, Hyunlix & .. Written by : 𝐂𝐞𝐜𝐢𝐥𝐢𝐨𝐧 پارک چانیول، خونآشام اصیل زاده ای که از نزدیکی به انسان ها بیزاره و تو عمارت مشهور...