Chapter 18 : Resurrection ...

226 54 35
                                    

❬ ➵ Sehun' POV ❭

_هی! جونگ سوک! صبر کن!

بالاخره برگشت و دست به کمر ایستاد و گفت "چیه؟"

_منظورت از اون حرفا چی بود؟

با نیشخند معروفش سرشو بالا گرفت و گفت "چانیول..یه انسان رو کشتِ"

خندیدم و گفتم "آره..همون نگهبانِ بیمارستان رو، خب؟"

دستشو گوشه ی لبش کشید و شروع کرد به قدم زدن اطرافم و با مکث گفت "نه...دیشب یکی دیگه رو کشتِ"

با تعجب پرسیدم "یکی دیگه رو؟ اون کیه؟"

شونه بالا انداخت و ادامه داد "و..من وقتی داشت گورش میکرد؟ آه..دیدمش!"

_گفتم اون کیه جونگ؟

_من از کجا بدونم لاشی؟
خب یه لحظه اجازه بده حرف بزنم!

_خیلی خب..حرف بزن

چشم غره رفت "قلب...تا یک ساعت بعد از مرگ..هنوز میزنه و بعد از یک ساعت، از کار میوفته درسته؟"

آهی کشیدم و گفتم "چی میخوای بگی؟"

_با خودم بردمش

_خب؟

شونه بالا انداخت "و..گازش گرفتم"

_تو یه انسان رو تبدیل کردی؟

_آره، چون...اون تا سر حد مرگ کتک خورده بود و رگ های دستاش پاره بود! فقط کنجکاوم بدونم چرا چان همچین کاری باهاش کرده..یا شایدم..برعکس هوم؟ کی میدونه؟

_نه نه نه جونگ..درست حرفتو بزن! من میشناسمت

_تادااام! حدس میزنم اون رویِ چانیولِ سادیسمی‌م برگشته!

آه...بازم میمِ مالکیت!

پوکر شدم "و این خبر خوبیه؟"

_چرا باید بد باشه؟ خودم اینجوری تربیتش کردم! افتخاره...

_اینکه مردم رو به فاک بده و تا سر حد مرگ شکنجه کنه؟

_مممم..آآه لعنتی...این لذت بخشه!

_روانی!

دستاشو بهم کوبید و عجولانه گفت "خب..از موضوع دور نشیم، داشتم میگفتم که، من اونو نگه‌ش میدارم پیش خودم، چون ممکنه چان پیداش کنه و دوباره بکشش؟"

_چرا اونوقت؟ چرا باید دوباره بکشتش؟

_قراره وقتی بهوش امد بفهمم..اول ازش حرف میکشم، و اگه دیدم بدرد نمیخوره، دوباره میکشمش! ولی اگه بدرد خورد و...؟

_چه فکر شومی توی سرته لی جونگ سوک؟

_میدونی که من خانواده ی چان رو واسه هیچی نکشتم پس...؟

_آره بخاطر چان کشتیشون، حالا..درست حرفتو بزن!

نیشخند زد "فراموشش کنن"

Midnight (Chanbaek Ver.) S1Where stories live. Discover now