Midnight (Chanbaek Ver.) S1

Chapter 20 : Rumors

❬ ➵ Chanyeol' POV ❭

هنوزم روي بکهیون خوابيده بودم که حس کردم جلوي بدنم کاملا خيس شده و فورا چشمامو باز کردم به اولین چيزي که دیدم بوسه زدم، بازوش که دورم حلقه شده بود.

یواش دستاشو از دور کمرم باز کردم و سرمو از روي سینه‌ش برداشتم. آروم دستاشو گذاشتم کنارش و خم شدم پیشونیش رو بوسیدم که حس کردم عرق کرده.

دستامو روي گونه‌هاش و بدنش کشیدم و متوجه خيسي کف دستم شدم. اون داره یخ میزنه اما عرق کرده؟ عرق سرد؟

پشت پلکاشو آروم بوسیدم و کنار گوشش زمزمه کردم "دیگه وقتشه بیدار شي بیبي"

یهو کف دستاي سردشو چسبوند توي صورتم و سرمو هل داد کنار و زیرلب غر زد و چرخید و پشتش رو بهم کرد!

خندیدم و دوباره بهش نزديك تر شدم و گفتم "ميدوني تو امروز از من سردتري؟"

غر زد و سرشو برد زیر بالشش!
دور کمرشو گرفتم و گفتم "صبح شده لاو"

بازم زیرلب غر زد و من هيچي از حرف هاش نفهمیدم!

تکونش دادم "بکهیونا بیدار نشي قلقلكت ميدم جيغ بزني!"

بالش رو محکم روي صورتش فشار داد که ازش نگیرمش و با صداي ضعیفي غرولند کرد "اههععع..ددي! اذیتم نکن..خوابم میاد"

_معلومه! تا صبح زور میزدي کون من بزاري الانم باید خسته باشي!

صداي خنده‌ش از زیر بالش بلند شد و نهیب زد "یااا ددي!"

راحتش گذاشتم و گفتم "هنوزم درد داري؟ به خاطر دیشب که کنترلمو از دست دادم و..اونجوري شد..لعنتي‌–من اذیتت کردم"

_ششش..بخاطر این خودتو سرزنش نکن. ميدونم که تقصیر تو نیست، من مجبورت کردم

دیگه چيزي نگفتم و از روي تخت بلند شدم و لباس‌هاي پخش و پلا شدمو از کف اتاقش برداشتم و رفتم توي حمام.

خیلي سریع یه دوش گرفتم و لباسامو پوشیدم و برگشتم پیشش.
هنوزم لخت روي تخت ولو شده بود!

دستامو بهم کوبیدم و گفتم "چاپ چاپ تنبل! تو هنوز آماده نشدي سر و وضع‌تم که اینه!"

بلند شد نشست و آروم تکیه زد و چشماشو باز کرد و گفت "حس بدي دارم یولا..نکنه من واقعاً یه بیماري داشتم باشم؟"

_خوب میشي عزیزم، ولي الان باید بریم مدرسه!

_ما نمیتونیم با هم بریم..

با حرفش کلافه دور خودم چرخیدم و ماتم گرفتم و گفتم "باز شروع شد بیون؟ تمام خوبیات واسه همون دیشب بود؟ روز يکي دیگه میشي‌! میشي اوني که بهم گفت دیگه منو نمیخواد..تمومش کن لطفاً"

به در اتاقش اشاره زد و گفت "اگه قراره سرم غر بزني، همونجور که امدي برگرد و برو‌! اصلاً از همین الان برو..من از پس خودم بر میام"