❬ ➵ Baekhyun' POV ❭
_پیاده شو
با صدای چانیول یه چشممو باز کردم و از شیشهی روبهروم به بیرون خیره شدم "خودت برو"
بدون اینکه دوباره ازم درخواست کنه، گفت "باشه، چی دوست داری؟"
خیلی مختصر و کوتاه جواب دادم "هیچی"
با آرامش گفت "منظورم اینه که...چی میخوری؟"
_گرسنهم نیست!
و بدون اینکه بهش نگاهی بندازم چشمامو بستم و منتظر حرف و یا حرکت بعدیش بودم که یهو صدای بستن در امد و فوراً چشمامو باز کردم، خودش به تنهایی رفته بود..
سرمو به شیشه تکیه دادم و کاپشنشو بیشتر روی خودم کشیدم.
اون فکرمیکنه من یه چیزیم هست، و داره درست حدس میزنه! لعنتی فکر کنم خودم باید بهش بگم...درست قبل از اینکه خودش بفهمه و ازم عصبانی بشه چون ازش پنهانش کردم! ولی مطمئنم این عصبانیتی نداره آخه..اینم فقط یه زخم مثل تمام زخم هاییه که تو گذشته خوردم! پس خوب میشه فقط جای زخمش میمونه! اه..
دقایقی بعد با پاکتی که توی دستش بود، نشست تو ماشین و یهو بوی پیتزا توی فضای داخل پیچید!
لعنت..
دارم از گرسنگی میمیرم!
اون از کجا میدونست من انقدر پیتزا دوست دارم؟.
تا ماشینو جلوی کلبه پارک کرد، مثل فشفشه با پیتزا پریدم پایین و هول خوردم تو کلبه. شیرجه زدم روی تخت و فوراً بازش کردم. یه قاچ برداشتم و عاجزانه ازش گاز بزرگی زدم. مزهش به دلم نشست و با پلک های روی هم افتاده نالیدم "هومممممم..."
_فکرکنم یکی گرسنهش نبود و چیزی نمیخواست؟
اوه!
یهو یه چشممو باز کردم و دیدم چان درست روبهروم نشسته! لبخند بزرگی زدم و با لپای پر گفتم "هممم...از این یکی نمیشه گذشت! تو نمیخوری؟"
اوه..من چی گفتم؟
دستی به سرم کشیدم و گفتم "آممم..یه لحظه یادم رفت که تو-چیزی نمیخوری"
_دوست داری بخورم؟
آروم سرمو تکون دادم و یه قاچ پیتزا برداشتم و بردم سمت دهنش، یه گاز کوچیک ازش زد.
_الان چى میشه؟
_هیچی عزیزم، ولی به اندازه ای که واسه تو خوش طعم و خوشمزهست، واسه من نیست!
ابرو بالا انداختم و بقیهشو خودم گاز زدم که بلند شد و رفت سمت دستشویی و این حرکتش منو فقط یاد یه چیز انداخت، لباس خونی و کثیفم!
مخلفات توی دهنم رو سریع قورت دادم و تندی گفتم "یوووولی بزار اول من برم هق، خیلی فوریه!"
سریع کنار کشید "آآ آره! باشه باشه پس..من منتظر میمونم!" و لبخند زد.
درو باز کردم و رفتم تو و با نیش باز درو پشت سرم بستم. حالا من با اییییین کوفتی چکار کنممم! کجا قایمش کنم متوجهش نشههه! وای فاک فاک اون هر جوری که شده بالاخره میفهمه! من چرا انقدر دستپاچه شدممم خب میفهمه دیگه! این پنهان کاری فایده ای نداره...چون الان وقتش نیست! اون امروز خیلی بهش فشار امده و خیلی بهش سخت گذشته...ممکنه هر لحظه از کوره در بره و...من کی باشم که بتونم جلوش بایستم؟!
CZYTASZ
Midnight (Chanbaek Ver.) S1
FanfictionName : Midnight (S1) ✅ (S2) 🔜 Genre : Supernatural, Fantasy, Romance, Smut, Mpreg 🔞 Couples : Chanbaek, Kaisoo, Hunhan, Hyunlix & .. Written by : 𝐂𝐞𝐜𝐢𝐥𝐢𝐨𝐧 پارک چانیول، خونآشام اصیل زاده ای که از نزدیکی به انسان ها بیزاره و تو عمارت مشهور...