Chapter 30 : Lollipop ..

133 24 18
                                    

WARNING : This chapter contains sexual content!! If you are uncomfortable with reading smuts then don't read! Thank you and enjoy 💦🔞🤍
..

❬ ➵ Chanyeol' POV ❭

با شنيدن صداي زنگ، دست از نوازش کردن کیتن مچاله شده ي توي بغلم برداشتم و آروم تکونش دادم که تکون خورد و پلك ها و لباشو همزمان روي هم فشرد و اخم ظریفي گوشه ي ابروهاش نشست!

به حالت کیوتش خندیدم و آروم دستشو توي دستم گرفتم و گفتم "هي بيبي..دیگه وقت‌‌شه بیدار شي!" که آروم لباشو تکون داد و با صداي خش‌داري گفت "چي شده چان؟" و قیافه‌شو آویزون کرد و نق زد "چرا نمیزاري بخوابم!"

خندیدم و لپاشو رو به داخل فشار دادم و صورتشو کمي به چپ و راست تکون دادم و با خنده گفتم "فکرکنم مدرسه تعطیل شده تنبل!" که یهو یه چشمش رو باز کرد و اطراف رو نگاهي انداخت و گفت "جدي نمیگي که؟ تو واقعا گذاشتي من تا الان اينجوري اینجا بخوابم؟ گاد.." و فورا بلند شد نشست و لباساشو مرتب کرد و کت چرمي‌مو برداشت و دستمو دنبال خودش کشید و در جهت مخالف دانش‌آموزها دوید سمت در سالن و گفت "تا کسي متوجه نشده برو وسایلمو بیار تنبل!" و منو هل داد جلو و خودش عقب ایستاد!

برگشتم نگاهش کردم و گفتم "يعني ازم میخواي قفل لاکرتو بشکنم؟" که هین بلندي کشید و چند لحظه دهنش باز موند و کف دستشو محکم کوبید به پیشونیش و زد از کنارم رد و قاطي جمعیت شد و داد زد "داشت یادم میرفت پارک!"

با خنده سرمو پایین انداختم و رفتم داخل و کوله‌مو برداشتم و در حيني که به سمت لاکرش حرکت میکردم، با چشمام دنبالش میگشتم که یهو از توي راه روي کنارم جلوم ظاهر شد و دستمو کشید و گفت "زود باش..بدو بايد بريم"

جمعیت رو شکافتیم و دست به دست هم بینشون دویدیم و رسيديم به ماشينش كه همونجا یهو دستمو ول كرد و ایستادم. نفس عميقي کشید و به بدنه ي ماشينش تكيه زد و مردد گفت "اگه هیچ برنامه اي براي الان نداري، میشه لطفاً سوار ماشین بشي؟ فقط میخوام باهات حرف بزنم! زیاد طول نمیکشه و بعدش خودم میرسونمت خونه. لطفاً؟"

پشت گردنمو مالیدم و با گیجي گفتم "البته؟ من کل عمرمو واسه تو وقت دارم!" و با لبخند ماشینش رو دور زدم و سوار شدم. خيلي کنجکاو بودم حرفاشو بشنوم و فکرکردن به اینکه میخواد بهم چي بگه باعث میشد کمي مضطرب بشم!

زانوهام به هم میکوبیدم و گوشه ي لبمو توي دهنم میجوییدم که یهو درو باز کرد و سعي کردم آروم باشم. نشست پشت فرمون و کت من و کوله‌شو انداخت روي صندلي عقب و ماشین رو روشن کرد و از مدرسه خارج شدیم.

Listen to : Katherine McNamara - Ember
----------------------

دست راستش رو روي فرمون انداخته بود و انگشت شست دست چپش رو گوشه ي لباش گذاشت بود و بي تفاوت به جاده نگاه میکرد و کمي مضطرب به نظر میرسید.

Midnight (Chanbaek Ver.) S1Donde viven las historias. Descúbrelo ahora