❬ ➵ Sehun' POV ❭
چشمام به تعقیب عقربه هاي ساعت نشسته بودن و خوشحال بودم که بعد از به پایان رسیدن دقیقه هاي آخر زندگیم، از تمامي این درد توي بدنم خلاص میشم و میتونم به آرامش برسم!
لوهان عرق هاي سرد روي پیشونیم رو پاك کرد و پارچه ي نم دار رو کشید اطراف زخم سینهم و لباشو روي هم فشار داد و با پشت دستش اشکاشو پاك کرد.
به سختي دستمو بالا آوردم و مچ دستشو گرفتم و پارچه رو پایین آوردم و گفتم "فایده نداره لو، این جواب نمیده!" که پارچه رو با شدت پرت کرد تو ظرف آب و همونجا کنار کاناپه نشست و آرنج هاشو به زانوهاش تکیه زد و کلافه دستاشو لاي موهاش فرو برد و کم کم صداي گریه هاش بلند شد.
مشتمو کوبیدم تو کاناپه و غریدم "جین! بیا آرومش کن!" که یهو صداي باز شدن در دستشويي شنیده شد و غر زد "شما دو تا عاشق تو دستشويي هم راحتم نمیزاريد! يك روزه كامل زندگي فاکیمو وقف شما کردم! نمیزاريد برینم که، حداقل بزارید عین آدم بشاشم!"
_وقتي مُردم هر جا خواستي بشاش! ولي الان شاشیدن رو کنار بزار ابله!
_ضروريه!
چشم غره رفتم و زیرلب گفتم "پس بمیر! خودم آرومش میکنم" و آروم دستمو دراز کردم سمت لوهان و با پشت انگشت سبابهم قطره اشك روي گونهشو پاك کردم و دست دوممو روي جراحت سینهم فشردم و ادامه دادم "لطفا به من نگاه کن"
با مکث کوتاهي سرشو بالا گرفت و به چشمام نگاه کرد، لبخند محوي گوشه ي لبام نشست و زمزمه کردم "آروم باش، من هنوز اینجام! باشه؟ گریه نکن"
با بغض لباشو کمي بیرون داد و گفت "فقط..شش دقیقه ي ديگه زمان باقي مونده" که نگاهم برگشت به سمت عقربه هاي ساعت و با آه بلندي از درد گفتم "میدونم، و بابتش متأسفم!"
_تو.حق.نداري.بمیري!
جین بالاخره دل از اون دستشويي کند و بهمون ملحق شد و با دیدن ساعت، سراسیمه امد سمتم و يه بازومو محکم گرفت و با اشاره به لوهان، گفت "کمكم کن محکم بگیرمش"
هیچ مخالفتي نکردم و اجازه دادم کارشونو به همین روند پیش ببرن.
لوهان بازومو کمي فشرد و خطاب به هیونجین گفت "این براي چیه؟"
_ممکنه از درد واکنش بدي نشون بده
با درد تك خنده اي کردم و اضافه کردم "و یا حتي تبدیل بشه! که متاسفانه هیچکدومتون جلو دارش نیستید" و لبمو محکم گزیدم و جین حرفمو تایید کرد.
از درد شدید توي سینهم، کمرم کمي از کاناپه جدا شد و با ناله هاي بلندي زمزمه کردم "د.دوباره دارن شروع میشه" و لبمو به دندون گرفتم و ادامه دادم "ولي اين آخریشه" و آه کشیدم و محکم پلكهامو بستم.
کم کم دیگه هیچ کنترلي روي جسمم نداشتم و به شدت بازوهامو تکون میدادم و دستامو میکشیدم.
YOU ARE READING
Midnight (Chanbaek Ver.) S1
FanfictionName : Midnight (S1) ✅ (S2) 🔜 Genre : Supernatural, Fantasy, Romance, Smut, Mpreg 🔞 Couples : Chanbaek, Kaisoo, Hunhan, Hyunlix & .. Written by : 𝐂𝐞𝐜𝐢𝐥𝐢𝐨𝐧 پارک چانیول، خونآشام اصیل زاده ای که از نزدیکی به انسان ها بیزاره و تو عمارت مشهور...