Chapter 22 : Poison

190 42 47
                                    

WARNING : This chapter contains sexual content!! If you are uncomfortable with reading smuts then don't read! Thank you and enjoy 💦🔞🤍
..

❬ ➵ Chanyeol' POV ❭

توي راه رو روي صندلي هاي کنار در اتاق بکهیون نشسته بودم و با خودم فکرمیکردم..به اینکه چي شد سوک گریه کرد؟

سالها زیر دستاش زجه زدم و اون قطره اشکي نریخت،
اما امشب؟ نميفهمم!
يعني یهو احساساتي شد؟ این چطور ممکنه؟

توي همین فکرها بودم که پرستار از اتاق بکهیون خارج شد و فورا بلند شدم. امد سمتم و لبخند بزرگي به لب زد و گفت "اون حالش خوبه! فقط باید استراحت کنه"

ذوق زده خندیدم و پرسیدم "اون به..بهوش امده؟"

سري تکون داد و گفت "بله، فقط شما همراه‌ شید؟"

دستي به گردنم کشیدم "آآ.آره.."

"چه نسبتي باهاش دارید؟"

دستپاچه شدم و جواب دادم "من، من برادرشم! اتفاقي افتاده؟"

دستاشو جلوي بدنش گره زد و گفت "بیمارتون جز اون..اون زخم هايي که روي گردنش داشت–"

فوراً حرفشو قطع کردم و گفتم "آ..آره اون جاي نیش زنبور بود..چیزه بيـ..داداشم–آم اون بهشون حساسه و..اینجوري میشه"

سري تکون داد و گفت "جز اونا زخم دیگه اي روي بدنش نبود و سوال اینجاست که، چجوري اون همه خون از دست داده بود؟ تقریبا کل خون بدنش خالي شده بود!"

با استرس لبمو گزیدم "و..واقعأ؟ خب...مـ..من نمیدونم..وقتي از سر کار برگشتم خونه، همونجوري پیداش کردم!"

کمي فکرکرد و گفت "چجوري به فکرتون افتاد که باید بیاریدش بیمارستان؟"

_خب..این سوال مسخره‌ايه اما اون تکوني نمیخورد..و منم ترسیدم!

"اون بيماري خاصي داره؟"

_نـ..نه؟

لبخند زد و گفت "و سوال آخر، چانیول کیه؟"

با تعجب گفتم "آم..من چانیول‌م! چيزي شده؟"

به در اشاره زد و با خنده گفت "اوه! پس يکي بهونه ي ددي‌شو میکنه..برو پیشش!"

چشمام از تعجب گرد شد و آب دهنمو قورت دادم و گفتم "اوه تو...تو میدونستي، باشه!" و از کنارش رد شدم و رفتم سمت در که گفت "زیاد بهش سخت نگیر"

حرفشو تایید کردم و دستگیره‌ي درو گرفتم و آروم به پایین فشردم که در باز شد و رفتم داخل و پشت سرم بي سر و صدا درو بستم و برگشتم سمتش. با لباس سفید رنگي روي تخت بیمارستان دراز کشیده بود و سُرُم و کیسه خون بهش تزریق، و کلي دستگاه مسخره بهش وصل بود.

با گام هاي آروم و شمرده‌اي به تختش نزديك شدم که ناخواسته نگاهم به پلك هاي بسته و مژه هاي بلند و لباي مچاله شده‌‌‌ش گره خورد و بند انگشتامو روي رد خیس اشك‌هاش کشیدم که لحظه اي بعد، زیرلب اسممو زمزمه کرد و پلك‌هاشو از هم باز کرد.

Midnight (Chanbaek Ver.) S1Where stories live. Discover now