Midnight (Chanbaek Ver.) S1

Chapter 11 : I Can Kill Him..

❬ ➵ LuHan' POV ❭

شونه‌هامو تکون دادم و با کوبیدن پاهام به زمین، کلافه فریاد زدم "د باز شو لعنتی" و چشمامو بستم و محکم به زنجیرهای پیچیده شده به دور بدنم فشار آوردم که یهو تمام زنجیرها با صدای بلندی از هم جدا و دستام آزاد شدن! با اینکه خیلی بدنم کوفته شده بود ولی با مچ دستم ور رفتم و خم شدم پاهامو باز کنم که از پشت میله ها دو پا جلوم ظاهر شد و بدون اینکه به اون شخص نگاهی بندازم گفتم "سعی نکن جلومو بگیری"

با خونسردیِ تمام جواب داد "نمیکنم!"

اوه؟ یعنی واقعاً نمیخواد جلومو بگیره؟

سرمو بلند کردم و یهو روی همون صندلی میخ شدم. اون جونگ سوک نبود! ولی چهره ش برام بود. پوست برفی و چشمای خمار و قهوه‌ای..

بلند شدم روبه‌روش ایستادم و گفتم "تو دیگه کی هستی؟"

با خنده دستشو توی موهاش فرو برد و گوشه ی لبش کشید و گفت "خب...تو میتونی سهون صدام کنی"

میله ها رو گرفتم و گفتم "اوکی سهون...تا پشت این کوفتی هستم وقت داری بهم بگی چی از من میخوایین...چون بعدش از اینجا میرم!"

_آره منم ازت توقع داشتم زودتر از این حرفا اینکارو کنی، هر چند میدونم نمیتونی از اون تو بیای بیرون!

چشمامو درشت کردم و گفتم "واقعاً؟"

پشت به من به میله ها تکیه داد و گفت "خب اینجا واسه گرگینه های تازه وارده...و همینطور شب هایی که ماه کامله و هیچکس کنترلی روی خودش نداره! پس فکرنکن میتونی بیای بیرون!"

گرگینه ها؟

آهی کشیدم و گفتم "فاک...باشه میشه در این لعنتی رو باز کنی؟"

زیرچشمی بهم خیره شد و گفت "تا نفهمم جونگ سوک باهات چکار داره نمیتونم"

_اههه...کامااان! منم کار و زندگی دارماا...اینو باز کن قول میدم جایی نرم! لطفاً..

برگشت چشماشو تنگ کرد و گفت "چون مطمئنم بی دلیل اینجا زندانیت کرده آزادت میکنم و اگرنه اگه زندانی من بودی هیچوقت اینکارو نمیکردم!"

خندیدم و گفتم "لازم نیست خودتو برام توجیه کنی من اینجا زندانیتم!"

در رو باز کرد و گفت "گفتم که...تو زندانی من نیستی! چون فعلا حال و حوصله ی دنگ و فنگ با چانیول رو ندارم"

به دستاش خیره شدم و گفتم "میشه یه لحظه دستتو..بدی بهم-یعنی دستتو بگیرم؟ فقط میخوام ببینمش"

ابرو بالا انداخت "الان دست من دیدن داره؟ میخوای در بری؟ من که آزادت کردم!"

دستشو گرفتم و گفتم "نخیرم نمیخوام فرار کنم"

با تعجب به انگشتای دستش ماتم برد و گفتم "پس...این یه واقعیته!!! تو یه گرگینه ای؟"

نیشخند جذابی زد "آره..من آلفام!"