Chapter 26 : Kai Vs Hyo-Seop

104 27 51
                                    

Listen to : The Midnight & Jupiter Winter - Monsters
----------------------

❬ ➵ Kai' POV ❭

درد؛ این تنها چيزي بود که اون سومان لعنتي قبل‌ از مرگش بهم تزریق کرد و من الان اینجام که با دیوونگي‌هام، آزمایشگاه‌شو با خاك یکسان کنم.

میدونم کیونگ اون توئه، و باید منتظر بمونم از اون کشتارگاه خارج شه!
ولي دیگه نمیدونم خودم چقدر میتونم زنده بمونم!

تو تاريکي به درختي تکیه زدم و با درد سر خوردم و روي زمين نشستم، لبامو خیس و روي هم فشار دادم و سرمو به عقب خم کردم.

کاش میتونستم بدون وابستگي به سو، بدون فکرکردن بهش، بدون داشتن هیچ دلیل کوفتي براي موندن توي این دنياي لعنتي، خودمو بکشم!

ولي نمیتونم!
چون دوستش دارم!
چون دلم براش تنگ شده!
نباید میرفتم،
نباید تنهاش میزاشتم!

جسمم همچنان از درد شدید رگ هاي گردنم در عذاب بود و کاري ازم ساخته نبود.

دوباره داشتم جون میدادم..ولي اين بار دیگه قاتل‌م نمیتونست نجاتم بده!

حتي کیونگ هم دیگه نمیتونه این درد رو آروم کنه!

شرايط‌م وخیم تر شده و اگه فقط يك نفر وجود داشته باشه که بتونه منو از این درد نجات بده، قطعاً توي اون ساختمونه..ولي به هیچ وجه به یه هیولاي خون‌خوار کمکي نمیکنه! فقط میکشتش و از درد خلاصش میکنه!

ولي من نمیخوام بمیرم!
نباید به این راحتي بمیرم!
اون فقط یه سرنگ کوفتي بود!

هنوز کارم با این دنیا تموم نشده..و اگه قرار باشه بمیرم، من تنها نمیرم و اونو با خودم میبرم!
سو اشتباه کرد پا توي دنياي من گذاشت و شد همه دنیام..
بدون اون جايي نمیرم!
حتي اگه خودش بخواد!

اگه..اگه بخواد با تیر و کمانش بیوفته دنبالم و شکارم کنه، من پا پس نمیکشم و میرم سمتش، شکارش میکنم و توي چنگم میگیرمش، من مالك اون قلبم! و سو نمیتونه اونو از من بگیره!

تو زمان گمشده بودم.

با دیدن اون پسر شنل پوش و کمان به دست، لبخند تلخي روي لبام نشست و بغض کردم.

من چطوري تونستم تنهاش بزارم؟
و حالا اون بدون من به چي تبدیل شده!

پایین ترین شاخه ي درخت رو گرفتم و بلند شدم.

کیونگ سوار ماشینش شد و قدمي به سمت جلو برداشتم که با دیدن هیوسوپ، شوکه شدم و مکث کردم..پا پس کشیدم و دیگه جلو نرفتم!

هیوسوپ کنار کیونگسو پشت فرمون نشست و ماشین حرکت کرد! چهار ون مشکي از شکارچي‌ها و مجهز به انواع و اقسام سلاح هاي مختلف، دنبالشون رفتن!

مشتمو سفت کردم و با توام توانم داد زدم "آن هیوسوپ!" و از خشم و عصبانیت، تسلیم شدم و کنترلمو به دست اون هیولاي شرور درونم سپرده‌م و به ثانیه نکشید که از کوره در رفتم و راه افتادم دنبالشون و براي الان، بیخیال نابود کردن آزمایشگاه شدم!

Midnight (Chanbaek Ver.) S1Where stories live. Discover now