ثابت کن بهم

585 138 31
                                    

بکهیون با صدای بلندی پرسید که باعث شد مادرش و سهون از خونه بیان بیرون .
سهون با دیدن اون پسر که دیشب فهمیده بود پارک چانیول پسر وزیره خونش به جوش اومد و دستشو مشت کرد :
×اینجا چه غلطی میکنی؟

چانیول با دیدن سهون اخماشو تو هم کشید :

+ مراقب دهنت باش

سهون خواست حمله ور شه که بک با صدای آرومی گفت :

_خودم حلش میکنم چیزی نیست

مادرش اخماشو توهم کشید . این همون پسری بود که بکهیونشو اذیت کرده بود قدمی به جلو برداشت اما وقتی که حال بکهیون و جدیتشو دید اخماشو بیشتر درهم کرد و دست سهونو کشید و باهم به داخل خونه رفتن .
اخمای درهم بکهیون ، نگاه سرکش چانیول و صدای ریز گنجشک ها فضای خفه کننده ای رو ایجاد کرده بود. بک کسی بود که سکوت بینشون رو شکست :

_ چرا؟

چان ابرویی بالا انداخت و همدنطور که دستاشو داخل جیبش فرو میکرد جواب داد :

+گفتم که ازت خوشم میاد

_دلیل کارت چیه؟ چی باعث شده از یه پسر کم شنوا خوشت بیاد ؟

چان پوفی کشید و توی دلش گفت " من مغز خر مگه خورده باشم از تو خوشم بیاد " . نگاهی به اخم های درهم کشیده ی بک و چشمایی که پر از احساست مختلف و پیچیده بود انداخت . لبش رو با زبونش خیس کرد :

+دوست داشتن دلیل نمیخواد . من فقط میدونم دوست دارم . چشمات ؛ اونا خیلی شفافن همه چیزو میشه از توشون خوند

ابروهای هیون کمی از هم دور شدن :

_من ناشنوام.

+گوشات میشم

چان سعی میکرد جمله های تاثیر گذار به زبون بیاره . به این پسر احتیاج داشت وگرنه کاراش لنگ میموند . فعلا باید تحمل میکرد .

_من پول ندارم

+پول من ؛ پول توهم هست

بک کمی تعلل و این پا و اون پا کرد :

_من پسرم

چان به دروغ گفت :

+منم از پسرا خوشم میاد مخصوصا یه خوشگل مثل تو

بکهیون بالاخره نگاهشو از زمین کند و به چان داد :

_اگر خوشت میومد چرا اونطوری باهام رفتار کردی تو پاساژ و کافه؟

+ من یکم زود جوش میارم و بعدش متوجه کار اشتباهم میشم

چانیول دیگه داشت از گیر دادن های الکی بک خسته میشد و اگر ادامه پیدا میکرد خودش گند میزد به تمام نقشه ها و همینجا اون پسر قد کوتاه رو خفه میکرد .

_ ثابت کن بهم !

چانیول که تو ذهنش داشت روشای کشتن بک رو دسته بندی میکرد با کمی تعجب پرسید :

i want to hear your voiceWhere stories live. Discover now