میخوام صداتو بشنوم

440 126 31
                                    

با حس رطوبت و گرمی زیر گوشش پلکاش از هم فاصله گرفتن و نگاهش به پسر بغل دستش گره خورد که قرمز بودن و مژه هاش خیس بودن .
کمی به طرفش برگشت و دستشو بین موهاش کشید . چان چشماش رو برای چند ثانیه بست و بعد کاغذی رو که از قبل روش نوشته بود جلوی چشمای بک گرفت:

[ گوشت درد نمیکنه ؟ حالت خوبه ؟ احساس درد تو بدنت نداری ؟ ]

بکهیون با دیدن سوالاش لبخندی از نگرانیش زد :

_ اینطوری اذیت میشی میتونم لبخونی کنم .

بعد دستی به گوشش که انگار پانسمان روش بود زد :

_ گوشمم زیاد درد نمیکنه

با دیدن اینکه چهره چان هنوز گرفتس با شیطنت اضافه کرد :

_ البته شاید بخاطر این باشه که یکی تا چند دقیقه پیش داشت گوشمو میبوسید !

چان برخلاف تصورش لبخند نزد و از تخت پایین اومد ، روی صندلی کنار تخت نشست و سرش رو پایین انداخت .
بک با تعجب کاراش رو دنبال کرد . دستشو جلو کشید و دست قرمز و لرزون چان رو تو دستش گرفت :

_ نمیخوای باهام حرف بزنی ؟

نگاه چانیول بالا اومد . با دیدن چشمای خیسش بک جاخورد :

_ یاااا برای چی گریه میکنی ؟

از حالت خوابیده در اومد و بدنش رو جلو کشید و صورت چان رو جایگزین دستش کرد و با چرخوندن صورتش سعی کرد بدنشو بررسی کنه . با دیدن اینکه هیچ آسیب جدی ای به صورتش وارد نشده شونه ی چان رو چپ و راست کرد تا بتونه بگرده . خیالش که از اسیب ندیدن چان راحت شد بازدم عمیقشو رها کرد :

_ چیزیت که نشده‌ پس محض رضای خدا بگو چرا اونطوری بهم زل زدی و عین بچه دو ساله ها گریه میکنی ؟

چان بی صدا نگاهش میکرد و چیزی نمیگفت . نگاه بک تیره شد و شونه ی چان رو ول کرد و ازش فاصله گرفت.
دستشو به گوشاش رسوند و سرشو انداخت پایین :

_ بخاطر اینا داری بهم ترحم میکنی ؟

به صورت چان نگاه نکرد تا نفهمه که چان چی جوابشو میده .
با گرفته شدن دستاش نگاه دلخورش به سمت چانیول کشیده شد .
چان نفس لرزونی کشید . داشت نهایت سعیشو برای نگه داشتن اشک هاش میکرد ولی اونا لجوجانه سعی در فرار کردن از چشمای بی رحم چان داشتن .
لب هاشو از هم فاصله داد و نگاهشو به پایین داد :

+ ممکن بود ... دوباره ... از دست بدمت

با هر بدبختی ای که بود به زبون آورد .
بک با فهمیدن اینکه چان بهش ترحم نکرده ابروهاش از هم فاصله گرفتن و ناراحتیِ توی نگاهش رنگ باخت .
و بعد سوالی نگاهش کرد :

_ دوباره از دستم بدی ؟ مگه قبلا از دستم دادی ؟

چان سرش رو بالا و پایین کرد :

i want to hear your voiceDove le storie prendono vita. Scoprilo ora