بزرگترین نقطه ضعف پارک!

390 122 73
                                    

با شنیدن صدای گوشیش تکونی خورد و دستشو سمت گوشیش دراز کرد . دستش که به گوشی نرسید هوفی کشید و آروم دستش رو از زیر سر بک بیرون اورد . از تخت بلند شد و شلوارشو پاش کرد و گوشیش رو برداشت و وارد بالکن شد و در رو نیمه باز گذاشت . با دیدن اسم کای اخماشو توهم کشید و بی حوصله تماس رو وصل کرد :

+ کیم کای بهتره یه دلیل فاکی ای واسه زنگ زدنت داشته باشی وگرنه ...

کای بین حرفاش پرید :

× یه چیز مهم رو باید بهت بگم

چان حواسش رو بیشتر جمع کرد و گوشیش رو توی دست راستش گرفت :

+ درمورد ؟

× خب شاید به مذاقت خوش نیاد

+ انقد لفتش نده

× بنظرم بهتره بیخیال بکهیون شی

چان اخم کرد و غرید :

+ چه زری ...

× سهون دبیرستانو یادته ؟

چان دندوناشو روی هم فشار داد و دستشو مشت کرد :

+ اون حرومزاده

× میدونستی برادرشه درسته ؟

چان هوم ریزی گفت .

× و من فکر میکنم اون رییس بول شارکه

چشمای چان گرد شد :

+ امکان نداره ، چرا چرت میگی ؟ میدونی بول شارک ...

× آره چان میدونم بول شارک خطرناکترین بند مافیاس و میدونم که هرکاری از دستش بر میاد و این همون دلیلیه که دارم بهت میگم باید از بکهیون فاصله بگیری

+ چرت نگو ، من مطمئنم اون تخم چاقو دست گرفتنم نداره چه برسه به رئیس بول شارک . بعدشم دخلش به منو هیون چیه ؟

× کجای کاری اون روزی که من درب و داغون ...
وایسا ببینم "تو و هیون" ؟ جدای از اینکه اسمتونو بهم چسبوندی ، انقد باهاش‌صمیمی شدی که هیون صداش میکنی؟ نکنه ژانرتون عوض شده؟

چان بی حوصله جوابشو داد :

+ اره . بهش اعتراف کردم

× چیییی ؟

+ آه کای سرتو از باسن روابط شخصیم بکش بیرون

× پس من قطع میکنم

دلخور گفت و منتظر موند تا چان ازش بخواد قطع نکنه . ولی وقتی دید هیچ صدایی از طرف چان نمیاد هوفی از بیشعوریه دوستش کشید :

× داشتم میگفتم . حسابی ازت شکاره . اون روزی برای یه سری از کارای شرکت احتیاج به کمک پدرت داشتم واسه همین رفتم خونتون ولی اتفاقی صدای صحبتشونو شنیدم . گفت میخواد بیاد فرانسه یه گلوله تو سرت خالی کنه .

+ هاه ؟ قبل از اون چرا اون حرومی باید تو خونه ما باشه و با پدرم صحبت کنه ؟

× امم نمیدونم ولی خب اگر رئیس بول شارک باشه با عقل جور در میاد . احتمال داره بابات آتو دستش داشته باشه .

i want to hear your voiceDove le storie prendono vita. Scoprilo ora