قبل از شروعِ این داستان، مطالعه شود.
توجه!!۱- شخصیتهای این فیکشن، تنها در تصاویری از چهره و اسم با واقعیتِ مربوط به این اشخاص شباهت دارند و غیر از آن، همهچیز زادهی تخیلاتِ نویسنده است!
۲- هیچ ویژگی اخلاقی و رفتاری در این فیکشن تایید و یا رد نمیشود. لطفاً هیچ شخصیتی رو بدون نقص تصور نکنید و صرفاً به عنوان سرگرمی و برای گذرِ اوقات فراغت از مطالعهش لذت ببرید.
این ارزشمنده که سعی در درک شخصیتها و لمسِ روحیاتشون داشته باشید؛ اما این دلیل بر قابل توجیه بودنِ تمام رفتارهای اونها نیست! شخصیتهای این فیکشن هم مثل انسانهای واقعی هستند... پر از نقص... ایراد و شاید ویژگیهایی که با اخلاقیاتِ صحیح سازگار نیست.۳- پیش از شروع، حتماً به ژانرهای این داستان توجه داشته باشید! و اگر دنبال یه محتوای صرفاً عاشقانه و پر از تشریحِ روابط جنسی هستید، صادقانه کنار بذاریدش.
۴- شخصیتهای این فیکشن، با توجه به شخصیتپردازیِ مختصِ خود داستان رو جلو میبرن، طبیعیه اگر شخصیتی بنا به صلاح دید و ایدهی نویسنده، برخلافِ نظر و ترجیحِ شما رفتار کنه؛ در این داستان، هر فرد، شخصیت و سرنوشتِ مخصوص به خودش رو داره که قرار نیست بر وفق مرادِ ما پیش بره. این داستان نماد یه زندگیه، نماد پستی و بلندیای که تو هر سرنوشتی شبیه به ما، وجود داره؛ هیچ خندهای ابدی نیست و هیچ چشمهایی تا پایان اشک نمیریزه.
ممنوعه، قصهی من و شماست... و همهی انسانها؛ پس نمیتونه از منطقِ بیرحمِ این جهان خارج بشه و فقط یه خیالِ بیدغدغه رو براتون به ارمغان بیاره؛ و من به عنوان کسی که مینویسه، تو این داستان به وصالِ دو شخصیت نمیگم پایانِ خوش. پایانِ خوشِ ممنوعه، رسیدن به جاییه که قلبها، در آرامشِ مطلقی میتپه که زخمها در درونش پذیرفته شدهست و گاهی به نوازشِ دردهاش پرداخته میشه؛ پس ازتون میخوام اجازه بدید با روحِ آسیبدیدهای که پشتِ قلبهای احساساتی شما پنهان شده؛ ممنوعه خونده و لمس بشه.
آرزو میکنم بعد از به پایان رسیدنِ این صفحات، از زمانی که براش گذاشتید، پشیمون نباشید.پینوشت: پیشنهاد میشه پیش از شروع، موسیقیهای مختص هر قسمت رو همراه داشته باشید.
با احترام♥
_ لیلیوس***
پیش گفتار:
هیچ اصراری برای تبلیغ داستان، ستارهدار کردن قسمتها و نوشتن نظرات زوری ندارم، تنها خواستهام از شما اینه که اگر دنبالکننده هستید؛ برای داستانی که دنبال میکنید ارزش قائل باشید و بهش بازخورد بدید.با احترام، از نویسندهی اثر.
----------
YOU ARE READING
مــمنـــوعه | Completed
Romance_ این چشمها تو رو میکُشن... بازی نکن. + من بازیای که تهش هر بار برای چشمهات میمیرم رو، دوست دارم جونگکوک. ~~~ « از رودخونهی بیآبِ پاریس، تا خاکِ خشک شدهی سئول، این خونِ عشقِ ما بود که مرزها رو میکشید؛ تمام دنیا بوی خون گرفته بود... تمام دنی...