" به وقت جانکاهیِ روح "

305 37 0
                                    

هنوز هم چشم‌های تو، مثل شــــب‌های پُرستاره‌ست.
هنوز هم دیدن تو، برام مثل عمــر دوباره‌ست.

هنوز هم وقتی می‌خندی، دلـــم از شادی می‌لرزه،
هنوز هم با تو نشستن؛ به همـــه دنیا، می‌ارزه!

اما افسوس تورو خواستن، دیگه دیــــره… دیگه دیــــره…
اما افسوس که نخواستن؛ دلم آروم نمی‌گیره!

تا گلی از سر ایوونِ تو، پژمُرد و فرو ریخت،
شبنمی غـــم‌زده از گوشه‌ی چشمانِ مـــن آویخت.

دوریِ بین من و تو، دوری باغ و تماشاست،
دوریِ بین من و تو، دوری ماهی و دریاست!
اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره… دیگــه دیره.
اما افسوس که نخواستن؛ دلم آروم نمی‌گیره... دلـــم آروم، نمی‌گیره!

چند روزیه که این موسیقی رو زیاد گوش میدم و... نخواستم از حق بگذرم که بوی ممنوعه‌ش، مثل نمِ خاک، زده زیر بینیم و دلم تمایل پیدا کرده که جزئی از این کتابچه‌ بشه.
بهش گوش بدید تا ممنوعه رو با کلامِ آواز، بشناسید.

| هنوز هم، اثر تورج شعبانخانی |

مــمنـــوعه | CompletedTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang