_ اعضای قبیله هوای همو دارن، با شادی هاشون خوشحال و باغمای هم ناراحت میشن.
حواسشون به هم دیگه هست و خانواده تکتکشون خانواده همه حساب میشه.
اعضای یه قبیله برای هم میجنگن و برای کمک کردن به هم هیچ وقت خسته نیستن.
یه قبیله از دسته های مختلفی تشکیل میشه و اونا موظفن برای آرامش هم هرکاری بکنن.+ و تو کجای این دسته و قبیلهای؟
_جزوه بالا ترین دسته، من رئیس قبیلم...!
●○
chieftain: رئیس قبیله
این بوک به علت خراب بازی واتپد یدور پاک شد و دوباره داره پابلیش میشه.
داستان راجب زیام، لری و نایله و اسمات داره.
فف هپی انده و همه پارتاش نوشته شده جز قسمتای اخر که اونا رو همزمان مینویسم.
این بوک زویی تاپه ولی لیام و هریش نرم و نازک نیستن.
چیف تِین و تقدیم میکنم به roodkhune ایشون که یکی از عزیزای زندگیمه💛
برای ارتباط بیشتر یا دیدن ادیت و عکسای مربوط به هر پارت یا توی چنل به ایدی :Zaddy25 یا توی پیج hotel._.malik جویین بشید♡
به زودی پارت اول گذاشته میشه و مرسی که مثل بقیه بوکام ازش حمایت میکنید🧡
ALL THE LOVE💛❤
YOU ARE READING
Chieftain (ziam)
Fanfiction[Completed] "هر وقت عاشقت شدم.. تو بیسیم مرکزی پلیس داد میزنم که عاشقتم.. خوبه؟" [زویی تاپ] [کار اولمه پس انتظار زیادی ازش نداشته باشید💘]