Part_15

682 163 195
                                    

لطفا ووت و کامنت فراموش نشه🧡

●○●○●○●○●○●○●○●○●○●

نای_چرا درست حرف نمیزنی لویی؟

لویی کلافه استیناشو بالا داد و زین دست به سینه بحث اونارو نگاه میکرد. تقریبا نیم ساعت
بود تو اتاق نایل اومده بودن و شاهد غر زدناشون به هر شکلی بود.

لو_وات د فاک نایل؟؟ اصلا گوش میدی چی
میگم؟ سانحه هوایی که کلی کشته داد یادت نیست؟

نایل کلافه روی صندلیش لم داد و سرش رو تکون داد.

نای_یه دختر و پسر داره اسم زنشم کارنه..همین؟

لو_انقدر سخته؟ از هک کردن چراغ راهنمایی سخت تر؟؟

نایل چند لحظه فکر کرد و کلافه نفسش رو بیرون داد.

نای_داری میگی زیاد کشته داد. باید زندگی نامه همشونو بخونم؟

زی_کمکت میکنیم بیبی از روشون پرینت بگیر و بینمون پخش کن هرکدوم مشخصات شبیه داشت جدا میکنیم.

لویی و زین چندلحظه بهش خیره شدن و نایل انگشتاش و قفل کرد و شکوند، گردنش رو کج کرد و سمت کامپیوتر چرخید. دستاش ماهرانه کیبورد و سریع لمس کردن و زین لبخند کوچیکی برای کم کردن استرس واضح لویی زد.

بعد ۲۰ دقیقه نایل یس بلندی گفت و دکمه اینتر و فشار داد و رو صندلیش عقب رفت.

زویی امیدوار به رفتارش نگاه کردن و صدای دستگاه پرینت و کاغذایی که بیرون میومد لبخند رو لب لویی اورد.

نای_اسم کسایی که L و M دارن جدا میکنم همراه دن.

زین سرشو تکون داد، سمت دستگاه رفت و کاغذا رو دسته بندی و جدا کرد.

زی_ این بهتره ولی باید عجله کنیم نایل برو دن و صدا کن ، لو تو با من بیا بریم سالن.

نایل سرشو تکون داد و بلند شد. سویشرتش رو روی لباسش پوشید و از سلول بیرون رفت. زین روی کاناپه نشست و کاغذا رو جلوش روی میز گذاشت و به چهار دسته تقسیم کرد.

منتظر به لویی که بالی سرش ایستاده بود نگاه کرد و یه دسته روی میز گذاشت.

زی_لو؟....لویی؟!

از فکر بیرون اومد و نگاهشو به زین داد. لبخند کمرنگی زد و کنارش نشست. بدون حرف کاغذا رو برداشت و روی پاش گذاشت.

زی_حالت خوبه؟!

لو_یاپ زی.

زین باشک نگاهش رو گرفت و به کاغذا داد اولین برگ رو برداشت و نگاه کرد. یکی یکی دور اسمای مشابه خط میکشید. ۱۰۰۰ تا اسم بود و اینکه بینشون احتمال چیزی که میخواستند پیدا بشه خیلی کمم نبود.

لو_زین؟ اسم پین چی بود؟ زین سرش رو بالا آورد با تعجب بهش نگاه کرد.

زی_اسم اونو میخوای چیکار کنی؟

Chieftain (ziam)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora