Part_31

700 143 140
                                    


هی بچز👐

لطفا ووت و کامنت فراموش نشه💛

●○●○●○●○●○●


_جدا روی لویی کراشی؟

لیام با صدای شک داری پرسید و راجر از پشت میز بیرون اومد.

_این ماجرا برای چندسال قبله. شاید تغییر کرده باشه و حسی بهش نداشته باشم.

_لویی یه خون آشامه راج، هیچ تغییری نکرده!

زین با لحن فانی گفت و دستش رو برای نشستن لیام کنارش روی مبل زد. انقدر از دیدن سالم بودن برادرش شوک شده بود که به کل لیام رو یادش رفت.

راج_به هرحال گفتم به همراه دنیل و نایل بیاد اینجا..

زین سرش رو به نشونه تایید تکون داد و با نشستن لیام کنارش دستش رو دور شونه هاش انداخت و بدنش رو سمت خودش کشید. بوسه آرومی روی موهای شکلاتیش زد و لیام سرش رو به شونش تکیه داد.

_شما از کی با هم تو رابطه اید؟

زی_تقریبا چندماهی میشه.. خودت چی؟ تو رابطه بودی؟

راجر سرش رو به نشونه منفی تکون داد و رو به روی اون دو روی مبل نشست. با اینکه چندباری سکس رو تجربه کرده بود اما پارتنری نداشت و بهش عادت کرده بود.

_فکر میکنم لیام بدونه که وقتی زیر دست سایمون باشی از رابطه خبری نیست!

لیام سرش رو به نشونه تایید تکون داد و بوسه دیگه ای از زین دریافت کرد. خیلی خوب قوانین مسخره و خنده داری که سایمون میذاشت رو به یاد داشت.
اون مرد یه مریض جنسی بود، هربار با افراد خودش میخوابید و براش اهمیت نداشت اون چه جنسیت و یا چه وضعیتی داره!

راج_اگر میدونستم باهاتون چیکار کرده خیلی زودتر دنبالت میومدم.. تمام این سالها فکر میکردم همتون کشته شدید و چون هیچ آثاری ازتون نبود..نتونستم پیدات کنم.

زین نگاه غمگینی به پسر انداخت و سرش رو به نشونه تاسف تکون داد. انقدر از پیدا کردن برادرش خوشحال بود که دیگه افسوس اون روز‌ها رو نمیخورد.

_نایل تمام مشخصات ما رو تغییر داد.. و حدس میزنم سایمونم همین کار رو با تو کرده..

لیام کلافه شده از بحث شکل گرفته بین اونا ضربه آرومی به پهلوی زین زد و اون مرد رو متوجه حضور خودش کرد.
با اینکه دلش حرف زدن بیشتری با راجر میخواست اما دلتنگی رو آخرین اولویت گذاشت و سعی کرد روی اوضاعشون تمرکز کنه.

زی_قراره چجوری به اون جزیره برسیم؟

راجر کمی مکث کرد و نقشه ای که تو همین فرصت کم کشیده بود رو بار دیگه مرور کرد.
با اینکه ساده بنظر میرسید و اون مطمئن بود که هیچ خطری براشون نخواهد داشت، اما استرسی که حس میکرد زیاد بود و دلش نمیخواست بار دیگه زین رو از دست بده..

Chieftain (ziam)Where stories live. Discover now