هری از بین جمعیت رد میشد و و سعی میکرد بدون اینکه به کسی بخوره راهش رو پیدا کنه، وقتی پسر بلوند رو پایین پله ها پیدا کرد نفس راحتی کشید و دست هاش رو تکون داد."چه فاکی اینجا داره اتفاق میفته پاتر؟ " قبل اینکه چیزی بگه دریکو با خشم گفت، هری کلافه چشم هاش رو چرخوند " من نمیدونم!"
دریکو با صدای بلندی که بخاطر اهنگ به سختی قابل شنیدن بود گفت " فکر کردم گفتی یه دورهمی کوچیکه سال نوعه!"هری پلک هاش رو بست و متقابلا داد زد " قرار بود باشه! " دریکو در حالی که دختر مستی رو از خودش دور میکرد برای هری چشم هاش رو چرخوند.
تو خونه ی هری عملا جای سوزن انداختن نبود، صدای سرسام اور اهنگ توی گوش هاشون زنگ میزد ولی ظاهرا کسی اهمیت نمیداد، چراغ های کریسمس سوسو میزدن و نور کمی داخل سالن بود.
دریکو میتونست ببینه هال خونه ی هری که در حال حاضر حکم زمین رقص رو داشت در واقع خاموشه خاموشه! فقط چراغ های بنفش کریسمسی کناره های سقف اویزون بود و نوری که درخت کریسمس بخاطر تزئیناتش میداد روی صورت های مست اونا افتاده بود.
نه هری نه دریکو نمیتونستن حدس بزنن دقیقا چند نفر اونجان، شاید هفتاد یا هشتاد نفر، شاید هم بیشتر! مهم اینه که هری مطمئن بود هیچکدوم رو نمیشناسه!
خب درسته اون توی " دورهمی کوچیک" اغراق کرده بود ولی قسم میخورد فقط بچه های اکیپ خودشون و همکار های شرکت استیو رو دعوت کرده! و اونا نهایتا سی چهل نفر بودن!
اینجوری نبود که ناراضی باشه خونه شلوغ بود و اون و دریکو شب سال نو تنها نبودن همین کافی بود.
تنها مشکل ساکت نگه داشتن تابلوی ولبراگ و گم و گور کردن کریچر بود، که خوشبختانه هری تو ساعت اول حلشون کرده بود، برای جلوگیری از سکس احتمالی تو اتاق خواب هاشونم در اتاق خودش و دریکو رو قفل کرده بود.
البته یه جورایی دلش میخواست در اتاق دریکو رو " سهوا " قفل نکنه و به زور یه کاپل هورنی رو بفرسته داخل تا اون پسر رو مجبور کنه شب کنار خودش بخوابه. هیچ درکی نداشت که چرا اصلا باید همچین چیزی به ذهنش بیاد و بخواد انجامش بده با اینحال به سختی جلوی خودش رو گرفت.
همونطور که سعی میکرد از بین جمعیت چهره های اشنا رو تشخیص بده، چشمش به توده ی موهای سیاه و پرحجم جودی افتاد، جودی که تصمیم گرفته بود موهاش رو برای سال نو سیاه کنه خط چشم پررنگی هم کشیده بود و تمام لباس هاش رو مشکی انتخاب کرده بود.
وقتی به طرف هری و دریکو میومد هوشیار به نظر میرسید چهره ی خوشحال و خندونش باعث میشد هری بخواد بهش مشت بزنه " میشه بگی اینجا چه خبره؟ " هری با اخم پرسید.
جودی که تازه به اون ها رسیده بود لبخندش پاک شد با تعجب گفت " یعنی چی چه خبره؟ پسر تو رسما بهترین پارتی سال نوی کل لندن رو گرفتی! " چهره ی هری و دریکو گیج شد دریکو با تردید پرسید " مگه قرار نبود یه جشن کوچیک سال نو باشه؟ "

DU LIEST GERADE
Always [Drarry]
Fanfictionهری یه نقاشی پاره پاره شده بود، و دریکو کسی که این شاهکار رو میپرستید.