_ حدس بزنید امروز چه روزیه ؟
هری با شوق و ذوق پرسید ، دراکو که هیچ ایده ای نداشت چه خبره با شَک به نیشخند روی لب های فرد و جورج نگا کرد " عصر جمعه ؟ "
فرد ریشخند پررنگ تری زد و گفت " درسته اما نکته اینجا بود که چه کاری باید امروز بکنیم " دراکو گیج پرسید " استراحت از حجم زیاد درس ها ؟ "
هری بشکنی زد و گفت " دقیقا! فقط به یه روش دیگه " جینی چشم هاش رو چرخوند و گفت " چرت میگن ... حق نداریم اون کاری که تو ذهن این سه تا شروره رو انجام بدیم فقط میخوایم بریم بیرون ... "
جورج غرولند کنان گفت " نامردیه ... مک گونگال خودش گفت میتونیم اخر هفته ها بریم بیرون "
جینی شکلکی بهش در اورد و جواب داد " ولی من هنوز به سن قانونی نرسیدم " هری چشم هاشو چرخوند " ما جادوگریم! نیاز نداری حتما بالای سن قانونی باشی که راهمون بدن و مک گونگال نیاز نداره بفهمه ما کجا بودیم "
_مگه کجا میخوایم بریم که جینی رو راه نمیدن ...؟
هری به طرف دراکو برگشت و نیشخند زد " یه جای خوب!" فرد با دست روی شونه اش زد و گفت " نظرت چیه برای اولین بار بیخیال شیم؟"
هری با ناامیدی جواب داد " ولی من میخوام امتحانش کنم ، دفعه ی بعد میریم؟"
فرد سرش رو به نشونه ی مثبت تکون داد همون لحظه پروفسور مک گونگال از راه رسید اخم کوچیکی روی صورتش بود " یک شنبه ساعت ده شب اینجا باشید اگه زود تر هم اومدین که چه بهتر دیر نکنید با وجود اینکه میدونم همه تون سن قانونی رو رد کردین هرچه کمتر از جادو بیرون مدرسه استفاده کنید و دردسر هم درست نکنید "
هر پنج تا سر تکون دادن با اینکه دراکو نمیدونست دقیقا چرا دارن از مدرسه میرن بیرون موافقت کرد مک گونگال بهشون یه دفترچه ی قدیمی داد و گفت " این رمزتار شما رو مستقیم از هاگزمید به ایستگاه گرینفورد میبره " فرد نمایشی خم شد گفت : ممنون پروفسور"
بچه ها خداحافظی کردن بعد از دروازه ی هاگوارتز گذشتن باید مسیری رو تا هاگزمید پیاده میرفتن که تلفن هری زنگ خورد بعد از تماس تلفنی کوتاهی که با شخص پشت خط داشت و خط های ریزی و نخودیش با خنده تلفن رو قطع کرد رو به بقیه گفت "برنامه این شد که بریم چشم لندن و بعدش هم میریم سوهو شام بخوریم"
جینی موهاش رو کنار زد و گفت " اوکی ... فقط استیو هم میاد؟" هری با خنده جواب داد " نمیخواست بیاد ولی خب من مجبورش کردم! الان ساعت پنج و نیمه زود باشید که به موقع برسیم "
از بقیه جلو زد و قدم هاش رو تند تر کرد دراکو پشت سرش پا تند کرد " هری ... قرار بود کجا بریم ؟ و الان داریم کجا میریم؟"
با سوال دراکو تک خنده ای کرد و گفت " اول قرار بود بریم کلاب ... ولی خب هم جینی زیر سن قانونی ماگلیه هم مک گونگال اجازه نمیخواست بده پس تصمیم گرفتیم یه شب دیگه بریم اونجا ... " دراکو با تردید پرسید " کلاب؟"
هری چشم هاشو چرخوند " نگو که نمیدونی یعنی چی"

YOU ARE READING
Always [Drarry]
Fanfictionهری یه نقاشی پاره پاره شده بود، و دریکو کسی که این شاهکار رو میپرستید.