مرسی از Hana برا این قشنگا :')
_ همه چی اوکیه جونگ؟
سهون به محض نشستن کنار جونگین، درست نزدیک گوشش گفت و پسر کوچک تر بعد از اینکه به خاطر ترس کمی لرزید به طرفش برگشت.
+اوه اره، اما به کسی که عطرت مدام زیر بینیش میپیچه دروغ نگو اوه، فهمیدم برای کشیدن اون کوفتی پیچوندی رفتی.
سهون لبخندی زد و بی توجه به حضورشون در مهمونی موهای بلند شده ی جونگین رو به پشت گوشش فرستاد.
_ متاسفانه اینجا نمیتونم لباتو ببوسم پس مجبور بودم.
+میتونستیم دوتایی جیم بزنیم اوه سهون به هرحال مرسی که اومدیم اینجا.
سهون ابرویی بالا داد.
_نسکافه شیطون شده؟ خاله ههرا هرسال مهمونی کریسمس میگیره. اما امسال قرار نبود بکهیون هیونگ بیاد برای همین برنامه ای برای اومدن نداشتم و بهت خبر ندادم زودتر، بازم منو ببخشید هوم؟
جونگین با لبخند ملایمی روی لب هاش سری تکون داد و نگاهش دوباره به طرف چانیول برگشت، پیانو ی سفید رنگ گوشه ی سالن قرار گرفته بود و اینبار هارین کنارش پشت پیانو نشسته بود. هر دوی اونها لباس آبی ی روشن به تن کرده بودند و نگاه خیره و پر از عشق چانیول به هارین ترکیب قشنگی ازشون ساخته بود.
چانیول اینبار در حال نواختن قطعه ای بود که یک رقص ملایم و در عین حال سرزنده طلب میکرد و لبخند اروم روی لب هاش باعث شد دست سهون به نیت دعوت مقابل جونگین قرار بگیره.
_میتونم همراهیت رو توی رقص داشته باشم کیم کای؟
جونگین به خاطر کای خطاب شدن و یادآوری لحظه ی معرفیشون به خنده افتاد و سهون متقابلا لبخندی زد.
+ بیخیال هون، اینجا پر از زوج استریته و اینطوری مضحک به نظر میرسیم. فقط دست یه دختر رو بگیر و برقص قول میدم امشب ارفاق کنم و تخم هاتو نکنم!
سهون شونه ای بالا انداخت و نیشخندی زد از روی مبل بلند شد و بی توجه به حرف جونگین دست های پسر رو گرفت.
جونگین متعجب با چشم هاش حرکات سهونی رو دنبال میکرد که مشغول تنظیم دست جونگین روی شونه و کمرش بود.
YOU ARE READING
𝘩𝘺𝘱𝘰𝘱𝘩𝘳𝘦𝘯𝘪𝘢
Fanfiction«کامل شده» لویی پارک، مامور سازمان بین دولتی FATF برای هدفی که تمام عمرش رو پاش گذاشته بود به عنوان مربی موسیقی وارد خونهی بیبی هکر و هوش لوتو کلاب میشه، کلابی که در ظاهر هیچ چیز غیر قانونیای جز قمار و مواد فروشیهای خرده ریزه درونش دیده نمیشد،...