𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟒

702 215 151
                                    

___

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

___

_اوه

سهون متعجب گفت و بکهیون با خنده تاییدش کرد.

+ آره اوه

_کی هس این طرف؟

+پرستارهارین.

_ اوه؟

اینبار دیگه خبری از تعجب توی لحن سهون نبود بلکه پسر کوچک تر با چشم های گرد شده از عصبانیت بلند شد و لحنش بیشتر شبیه بازخواست کردن بود. چون وات د فاک سهون کاملا در جریان بود چانیول دوست صمیمی جونگین همون کسیه که پیشنهاد دزدی از خونه اش رو مطرح کرده.

_ نه نمیشه با اون یارو نمیشه.

+چرا؟

_چون من آدم شناس خوبیم هیونگ.

+ تو حتی ندیدیش سهون چی میگی برای خودت.

_ اون کثافت چطور جرئت کرده مخ هیونگ من رو بزنه؟

+اون نزده. من قراره بزنم.

سهون عصبی از جاش بلند شد و طول اتاق رو متر کرد، آهی از ته دل کشید و چشم هاش رو بست.

_ حس میکنم منو ایسگا گرفتی هیونگ.

بکهیون که از رفتار سهون به خنده افتاده بود متقابلا از جاش بلند شد.

+امشب شام بیا پیش ما یا برعکس، هارین داره هر وعده بهم پنکیک چانیول پز میده!

کتش رو از روی جا لباسی برداشت و بعد از انداختنش روی دستش مقابل سهون ایستاد.

+فقط همه چیز رو بسپر به من هون، مثل همون نوجوونی هات که برام از نگرانی هات میگفتی و آروم میشدی و من بهت قول میدادم که همه چیز رو درست میکنم.

نگاه سهون بالا اومد.

_ همه چیز درست شد؟

+ به هرحال، مهم همینه که همو داریم.

لبخند روی لب هاش گوشه ی لب های سهون رو هم بالا آورد و بکهیون دست هاش رو برای آغوشی باز کرد.
خیلی غیر منتظره دست سهون پارچه ی پیراهن سفید بکهیون رو چنگ زد و بینی‌ش جایی نزدیک به گردن بکهیون دم عمیقی گرفت.
اختلاف قدیشون سر پسر بزرگتر رو روی سینه ی سهون فیکس می‌کرد و بکهیون انگار که بعد از مدت های نوار آرامش‌ش یعنی تپش قلب سهون رو شنیده باشه لبخند عمیق تری زد.

𝘩𝘺𝘱𝘰𝘱𝘩𝘳𝘦𝘯𝘪𝘢Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon