S2 Part19🐥

1K 284 217
                                    

فرار راهش نبود!
اگه میخوای به موفقیت برسی باید با ترس‌هات رو به رو بشی...درسته که کیونگسو هر چه جلوتر میرفت بیشتر از قبل از آینده‌ی نامعلومی که قرار بود ازش سر در بیاره میترسید. اما همونطور که کمی قبل گفته شد اگه می‌خواست به حقیقت برسه باید با ترس‌هاش رو به رو میشد.

نمی‌خواست دیگه فرار کنه. لااقل حالا میدونست که بهترین استراتژی حمله‌ست...بعد از اینکه به بیماراش رسیدگی کرد برای بار دوم به سمت اتاق استادش به راه افتاد.
وقتی پشت در قهوه‌ای رنگ ایستاد بزاقشو با استرس قورت داد و در زد. با شنیدن "بفرمایید" استادش داخل رفت.

مثل همیشه دکتر کوانگ با دیدن محبوب‌ترین شاگردش به گرمی لبخند زد. لبخندی که کیونگسو رو یاد پدرش می‌نداخت اما حالا نمیتونست مطمئن باشه اون واقعا همون آدمیه که طی این چند سال شناخته یا نه؟!

سعی کرد خودشو نبازه پس محکم به جلو قدم برداشت و وقتی مقابل میز استادش ایستاد به نشانه احترام کمی خم شد.
دکتر کوانگ بازم لبخند زد:
+راحت باش. نیازی به این کار نیست...
وقتی چهره سردرگم شاگردشو دید ادامه داد:
+مثل اینکه اتفاقی افتاده درسته؟

کیونگ همیشه میدونست استادش چقدر در خوندن چهره بقیه مهارت داره، اما الان و در این موقعیت این اتفاق بیشتر از هر زمان دیگه‌ای باعث شوکه شدنش شد.
سر خودش غر زد: "قوی باش...به خاطر بکهیون!"
نگاه مصممشو بالا آورد و به چشمای دکتر کوانگ دوخت‌.
_بدون مقدمه چینی میرم سر اصل مطلب استاد.

دکتر به صندلیش تکیه داد و اخمای توهم رفته‌ش نشون دهنده جدیتش بود.
+میشنوم‌!
_میخواستم درباره آزمایش "عروسک خیمه شب بازی" بدونم.

به وضوح متوجه شوکه شدن استادش شد.
+تو...تو چطوری درباره اون...
خیلی طول نکشید تا به جواب برسه. پس به جای تموم کردن جمله‌ش گفت:
+تو بی اجازه اومدی تو اتاقم؟
کیونگ با شرمندگی سرشو تکون داد و وقتی دستاشو روی میز گذاشت کمی به سمت استادش خم شد.
_میتونین بعدا هر کاری که خواستین انجام بدین. حتی میتونین با پلیس تماس بگیرین اما لطفا جواب سوالمو بدین...آزمایش عروسک خیمه شب بازی دقیقا چیه؟

چهره دکتر کوانگ آروم‌تر از چند دقیقه قبل به نظر میرسید. کوتاه پرسید:
+چرا میخوای بدونی؟
_پارک چانیول دوستمه...میشناسیدش درسته؟ اون حالش خوب نیست و برای درمانش نیاز دارم بدونم دقیقا چه بلایی سرش اومده. جای زخمایی که روی پاهاشه بخاطر اون آزمایشاییه که شما انجام دادین؟ دقیقا ۱۹ بار چیو روی یه بچه آزمایش کردین؟

بدون اینکه خودش بخواد صداش تا حدودی عصبی به گوش می‌رسید. دکتر کوانگ چشماشو گرد کرد و صدای بهت زده‌ش توی اتاق پیچید:
+هی بچه نکنه تو منو با یه آشغال اشتباه گرفتی؟ من هرگز به یه بچه بی‌دفاع صدمه نمیزنم.
انگار باهم مسابقه گذاشته بودن تا هر بار همدیگه رو متعجب کنن.
_یعنی شما...
استادش حرفشو قطع کرد:
+من فقط تلاش کردم تا قسمتی از حافظه چانیولو پاک کنم...خودت که میدونی در اصل ماهیت واقعی هیپنوتیزم برای پاک کردن حافظه نیست اما اینطورم نیست که نتونه بعضی از حوادثو که در گذشته اتفاق افتادن جا به جا کنه. اسم اون آزمایشو "عروسک خیمه شب بازی" گذاشتیم چون ما یه قسمت از حافظه چانیولو که حاوی خاطرات بدی بود برداشتیم و به جاش خاطراتی قرار دادیم که واقعی نیستن...اون خاطرات به اون بچه صدمه میزد و باید نابود میشدن، خیلی سعی کردیم و بارها و بارها آزمایشو تکرار کردیم و در آخر به نتیجه‌ای که می‌خواستیم رسیدیم.

❀𝑻𝒉𝒆 𝑼𝒈𝒍𝒚 𝑫𝒖𝒄𝒌𝒍𝒊𝒏𝒈❀Where stories live. Discover now