خب اوکی! مثل اینکه خودش رو بدجور توی دردسر انداخته بود اما هنوزم این چیزی نبود که خودشم دلش نخواد انجامش بده. پس دیگه مهم نبود که توی ماشین یکی دیگه بودن. مهم حس خواستنی بود که جفتشون رو درگیر کرده بود و البته دیک تحریک شده چانیول!
پس دوباره بلند شد و با نشستن روی پاهای چانیول قبل از کوبیدن لبهاش روی لبهای قلوهایش جوابش رو داد.
+ اوکی بیا انجامش بدیم.و بعد بوسهی خیسی رو شروع کردن و طوری همو بوسیدن که انگار میخواستن از همدیگه جون تازهای بگیرن . همزمان با حرکت زبونهاشون داخل دهن همدیگه نالهای از روی لذت بین لبهاشون خفه شد. با دستش چنگی به عضو تحریک شدهی چانیول زد و بعد از قطع شدن بوسشون نالهی مردونهی یول که کنار گوشش آزاد شد.
دستش رو داخل باکسرش برد و عضوش رو لمس کرد و فاک! حالا که گرمی و بزرگیه مرد بزرگتر رو حس میکرد، خودش هم تحریک شده بود و بیشتر برای انجام اینکار مصمم میشد.
قبل از اینکه بتونه کاری انجام بده چانیول متوقفش کرد و دستش رو سمت زیپ شلوارش برد.
- چطوره این بار من انجامش بدم؟
بعد همزمان شلوار و باکسر پسر کوچیکتر رو پایین کشید و به عضو نیمه تحریک شدهاش خیره شد.
- میدونی الان که دارم میبینمش بیشتر میخوام که انجامش بدم.بدون توجه به گیجی بکهیون، دستش رو پشت کمرش برد و جلو کشیدش و جوجه اردکش مطیع در حالی که پاهاشو روی صندلی دو طرف بدن چان گذاشته بود روی زانوهاش ایستاد...حالا دیگه سرش فاصله خیلی کمی با سقف ماشین داشت.
با دستش پیرهن جوجه اردکش رو بالا برد و بعد لبهاش رو روی شکمش گذاشت و خیس بوسید.
بک با حس لبهای گرم چانیول روی ماهیچههای شکمش شوکه هومی از روی لذت از بین لباش آزاد شد و دستش روی شونهی چانیول گذاشت.با باز کردن دکمههای لباس پسر کوتاهتر لباشو به بهشت گردن بکهیون رسوند و بعد از بوییدن عطر شیرینش شروع به کاشتن مارکهای عاشقانهای کرد که از گردن تا شونههای کوچیک پسرکو رنگ زدن.
حالا دوباره اون بوسههای خیس روی شکمش زده میشد و پایینتر میرفت که باعث میشد لذت بیشتری توی بدن بک پخش بشه و بیقرارش کنه. اما با حرکت بعدی چانیول و دیدن اینکه حالا صورتش دقیقا مقابل دیکش قرار داشت شوکه شده به شونههاش چنگ زد.
چانیول با بوسهی خیسی روی عضو بک بدون اینکه کار دیگهای بکنه اون رو کاملا توی دهنش برد و حالا داشت عملا برای معشوقهاش ساک میزد.
این خیلی براش لذت بخش بود و حالا حس دستهای ظریفی که توی موهاش چنگ مینداختن و برای حرکت سریعتر با خواهش ناله میکردن اغوا کننده بود.
بکهیون با تحریک شدنش بدون توجه به چیزی دستش رو توی موهای چانیول برد و از روی لذت با فشردن بیشتر زانوهاش به صندلی حالا خودش بود که داخل دهن یول ضربه میزد.
YOU ARE READING
❀𝑻𝒉𝒆 𝑼𝒈𝒍𝒚 𝑫𝒖𝒄𝒌𝒍𝒊𝒏𝒈❀
Romance《کامل شده》 من عوض شدم... سنگ شدم! این دنیای کوفتی عوضی بود و باعث شد عوضی بشم. من دیگه اون بکهیونی نیستم که میشناختی. من حالا کسی شدم که جسمش مجبور به تحمل اسم "بیون بکهیونه" اگه بهم ضربه بزنی مطمعن باش من صد برابرشو بهت برمیگردونم، اگه بهم پشت کنی...