Part 14

1K 190 88
                                    

‌+و اون چیزی که در ازاش میخوای چیه؟

- یه چیز که متعلق به آلفاته >

___________________

پارت چهاردهم

جونگ کوک با حس انگشتهای ووبین رو گردنش حرف زدن با پروانه رو تموم کرد.

قدم هاشو به عقب برداشت که ووبین دستشو دور کمرش گذاشت.
تهیونگ با این حرکت ووبین خواست خودشو از زیر دست اون گرگهای سیاه دربیاره که بدتر باعث عمیقتر شدنه زخمش شد.
خریت محض کرده بود که به نامجون اجازه داده بود از قدرته گرگش استفاده کنن تا حفاظه قویتری رو بسازن.

لی با استفاده از قدرت نامرئی شدنش خودشو نزدیک کوک آورده بود.

< لی : کوک وقتی بهت علامت دادم از بغلش خودتو بکش بیرون >

ووبین سرشو نزدیک گردن جونگ کوک برد و نفس عمیقی کشید

ووبین : به آلفات حق میدم، رایحه ت هر کسی رو میتونه مست کنه جونگ کوک.

نوک دماغشو به گردنه جونگ کوک کشید که اینکار باعث شد فورمونهای تلخ شده تهیونگ هوارو پُر کنه.

لی با یه حرکت جونگ کوک رو به عقب فرستاد و سعی کرد با قدرتش ضربه ای به قلب ووبین وارد کنه که ووبین با یه حرکت دستشو پیچوند که صدای دَر رفتنه استخون دستش به گوش همه رسید.

جونگ کوک از اتفاقایی که افتاده بود به اندازه کافی شکه شده بود چه برسه به اینکه ببینه یکی جلو چشماش عزیزترین کَسِش رو به زمین زده .
اینکه آلفاش رو ببینه که حتی نتونسته از خودش دفاع کنه و بدنش توسط چندین گرگ سیاه زخم برداشته.
اینکه پدرش به نفس نفس زدن افتاده و توان دفاع نداره.
بلایی که سر نوناش آوردن .
اینکه هیونگاش دارن با بند بند وجودشون میجنگن تا آسیبی بهش نرسه.
آخرین چیزی که هیچوقت دلش نمی‌خواست ببینه به زانو در اومدنه برادرش و پیچیده ‌شدنه بدنش از درد به هم و ریختن اشکاش برای نامزدش بود.

اینا دیگه خارج از مرز تحمل کردنش بودن .

بدنه جونگ کوک شروع به لرزیدن کرد، نفس های عمیقی میکشید.
مردمک چشماش رنگشونو عوض کردن و کامل به رنگه رنگین کمونی در اومدن.

ووبین از انرژی زیادی که از طرف جونگ کوک احساس میکرد چند قدم به عقب برداشت که با چیزی که بهش برخورد کرد کامل به عقب پرتاب شد.

جونگ کوک : فکر کردی میزارم دسته آلفای دیگه بجز آلفای خودم تَنم رو لمس کنه.

انرژی جونگ کوک به قدری زیاد بود که حتی گرگهای سیاه هم به عقب رفته بودن و نمیتونستن ذره ای نزدیک بقیه بشن .

نامجون با بهت و ناباوری به صحنه رو به روش نگاه میکرد.

نامجون : تو..... تووووو.... کسی که مدتهاست دنبالشم...

 Saudadeजहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें