Part 18

1.1K 212 178
                                    

پارت هیجدهم

تهیونگ تقریبا کله دیشب رو نخوابیده بود.
امروز قرار بود بعده مدتها کسی که ذهنشو درگیر کرده بود رو از نزدیک ببینه.
<مطمئنن بخاطر قرار دادِ شرکتم که شده میاد به این جلسه. >
تقریبا مطمئن بود که طراح، خرگوشکه غیب شد‌شه .

صبح روزه بعد، بعد از اینکه چند دور اطراف عمارت دویید، سمته حمومه اتاقش رفت.

نامجون و جین و جیهوپ پشت میز صبحونه نشسته بودن و باهم حرف میزدن

جین : برام سوال شده چرا همون روز که جیهوپ داشت باهاش حرف می‌زد به این شک نکردم که ممکنه اون جونگ کوک خودمون باشه

نامجون : چون هیچکدوم احتمال نمی‌دادیم اونجا تو سرزمین انسانها باشه.

جین سرشو تکون داد.

جیهوپ : کاریه که شده و الان فقط باید صبر کنیم این چندساعت هم بگذره.

جین آهی کشید : همیشه وقتی منتظری ساعت نمیگذره.

نامجون : بخوایم نخوایم حرفای یونگ جا تو گوشمون پُر شده . یادتون نره اون جونگ کوکه. پس باهاش رفتار خوبی داشته باشین. حتی اگه تهیونگ خواست باهاش بدرفتاری کنه نزارین دلشو بشکنه!

یونگی خوابالو با چشمای بسته ش از پله ها پایین اومد و مستقیم رفت کنار جیهوپ نشست و سرشو گذاشت توی گردنش و دماغشو بهش مآلید.

جین : یااااااااااا تو تربیتت چی کم گذاشتیم که به بزرگتر از خودت ادب نمیزاری؟

یونگی هیچی نگفت و خمیازه ای کشید.
جیهوپ دستشو دور شونه هاش حلقه کرد : اذیتش نکنین، اون موقع بیدار شدن مغزش تو لودینگ .

یونگی اخمی کرد و گازی از گردنه جیهوپ گرفت : دارم می‌شنوم راجبم چی میگینا. فقط نمیدونم چجوری صبحا بعده بیدار شدن حاله حرف زدن دارین.

با اومده تهیونگ، نگاها به سمتش چرخیده شد.

از جذبه آلفاشون نفسشون حبس شده بود.
یونگی سرتا پاش رو نگاه کرد، میتونست هیجان و استرس زیر پوستیش رو بفهمه.

پاشد و سمتش رفت و بغلش کرد و رایحه بیشتری از خودش آزاد کرد تا هیونگش رو آروم کنه.

_________________

تو دفتر کنفرانس نشسته بودن و تنها کسی که بینشون آماده نبود طراح شرکت بود.
تهیونگ عصبی بود اینو فورمون تندِ پخش شده تو هوا میگفت .
جیهوپ چندبار خواست بهش زنگ بزنه که نتیجه ش شد تیکه های شکسته گوشیش.

جونگ کوک خواب مونده بود، دیشب دیر به خونه خودش برگشت و یه جور استرس نزاشت به موقع بخوابه.
بالاخره قرار بود رئیس شرکت رو ببینه.
صبح ساعت هشت و ربع از خواب بیدار شد.
با دیدنه ساعت دود از کَلَه ش بلند شد.

 Saudadeحيث تعيش القصص. اكتشف الآن